سفارش تبلیغ
صبا ویژن
سه شنبه 91/5/31

در پایان ماه مبارک رمضان سال گذشته روابط عمومی سیما با انتشار مطلبی، اقدام به رمزگشایی سریالهای ماه مبارک رمضان کرده و پیامهای اخلاقی هر یک را به رخ مخاطبان کم‌هوش رسانه ملی کشید. این اقدام صدا و سیما فصل نوینی در مسائل مربوط به رسانه باز کرد چرا که عده ای نادان تا حالا فکر می کردند کار رسانه ای یعنی انتقال مفاهیم با زبان هنری؛ اما با این کار سیما مشخص شد که کار رسانه ای یعنی عدم انتقال مفاهیم با کار هنری و انتقال مفاهیم با صدور اطلاعیه! این مهم نشان می دهد که سریال ویژه پخش کردن در ماه مبارک رمضان کاری بس واجب و مهم است که نمی توان از آن گذشت وگرنه روزه خلق الله مشکل دار میشود.

 

به هر حال ما هم از آنجا که شدیداً به این عصر نوین رسانه ای وارد شده‌ایم قصد داریم یکی از سریالهای امسال با عنوان «خداحافظ بچه» را رمزگشایی کرده و پرده از پیامهای اخلاقی آن برداریم. مخاطبان عزیز بعنوان مشق شب می توانند دو سریال دیگر امسال را رمزگشایی کرده و بعد کلی پیام اخلاقی بگیرند تا رستگار شوند!

اسراف کاغذ کار بدی است: در یکی از سکانسهای این سریال مرتضی علامت ضربدری را که برای یک خلاف دیگر کشیده اند(ولی موفق به انجام آن خلاف نشده اند)، به پای خلاف جدید می گذارد و نمی رود در یک برگه دیگر ضربدر بزند و کاغذ را حرام کند! اینکار به وضوح اهمیت صرفه جویی در مصرف کاغذ را نشان می دهد. و البته این شائبه را بوجود می آورد که نکند سازمان حفاظت از جنگلها اسپانسر این سریال بوده باشد!

نشان دادن مرز ظریفی که بین اسراف و خساست وجود دارد: گدابازی در آوردن و نوشتن نامه به مادر بچه پشت برگه تتعمیرگاه موجب شد تا رد و نشان آنها لو رود. همانقدر که باید در مصرف کاغذ صرفه جویی کرد، باید مواظب باشیم که به دام خست و گدابازی نیفیتم!

احترام به قوانین راهنمایی و رانندگی: اگر مرتضی در هنگام رانندگی حواسش را جمع می کرد و با با ماشین 206 قرضی، به مانع نمی زد، مجبور نبود ماشین را به تعمیرگاه ببرد و بعد خسرو ادرس را از این طریق بدست آورد.

استفاده از وسایل نقلیه عمومی هنگام بچه دزدی: مرتضی و لیلا اگر ماشین دوستشان را قرض نمی گرفتند و با وسایل نقلیه عمومی به پرورشگاه برای بچه دزدی می رفتند، اصلا تصادفی بوجود نمی آمد تا مرتضی ماشین را به تعمیرگاه...(ادامه در بند بالا)

خلاف بد است اما نه برای یکبار:
در این سریال خلافکار بودن مرتضی و داشتن تجربه سرقت در بسیاری از موارد(مانند دزدین بچه از خانه زن دوم خسرو) به کمک او آمد. در نتیجه خلافکار ماندن بد است اما خلاف کار بودن خیلی هم بد نیست!

دوری از خرافه گرایی:
در این سریال با خرافه ای بدین عنوان که ننه نصرت با دیدن نبیره خود وارد بهشت می شود به شدت مقابله شده و این خرافه رد شد. در حالی که درستش این است و در بسیاری از متون قدیمی آمده است که ننه نصرت اگر نتیجه خود را هم میدید وارد بهشت می شد، که دیده بود!

ساده گرفتن ازدواج و پرهیز از معیارهای سخت: خواهر لیلا اگر ازدواج را ساده می گرفت و به داوود جواب مثبت می داد. خیلی از مشکلات بعدی پیش نمی آمد. در نتیجه دختران این سرزمین باید توجه کنند که به سادگی دوستِ شوهرخواهرشان را رد نکنند چون ممکن است خواهرشان نازا بوده و بچه دزدی کرده باشد و از طرفی خواستگار هم ماجرا را بداند و از این طریق پته آنها بریزد روی آب. واویلا!

تاکید بر رحمانیت خدا: در این سریال نشان داده شد که خداوند ستار و غفور است و گناهان کوچکی مثل دروغگویی های پی در پی را می بخشد و لذا نیاز به ضربدر زدن برای آنها نیست. در عوض جعل شناسنامه و... گناهان بزرگی هستند که دروغگویی پیش انها مثل عمل مستحب است!

نقش بی بدیل والدین در تربیت فرزندان: نبودن سایه پدر و مادر بالای سر نوزادی که مرتضی و لیلا قصد داشتند از پرورشگاه بدزدند موجب شد تا او ادب نداشته و جلوی نگهبانی گریه کرده و مانع انجام موفقیت آمیز عملیات بچه دزدی شود. حال آنکه او اگر تربیت درستی دیده بود سکوت اختیار کرده و اجازه می داد نگهبان گول بخورد که اختیار نکرد و او هم گول نخورد! بچه بد!

لزوم حفظ پیوندهای دوستی و نگسستن رشته رفاقت‌ها:
مرتضی با اینکه توبه کرده بود اما رشته رفاقتش با همکاران سابق را نگسسته و این پیوند را حفظ کرده بود. این مهم موجب شد تا او بتواند برای درد دل به سراغ آنها برود و دل درد نگیرد. ضمنا بسیاری از کارها مانند جعل و... هم با عنایت به همین رفاقتهای قدیمی میسور شد که خیلی ممنونیم!

کارها را باید کامل و با برنامه ریزی درست انجام داد: سرسری گرفتن کار بچه دزدی توسط مرتض و لیلا برای آنها مشکلات بعدی را بوجود می آورد. حال اگر آنها با در نظر گرفتن همه جوانب و اندیشیدن همه تمهیدات بچه ای را برای دزدی انتخبا می کردند، سریع به مقصود خود که همانا یک بچه بی دردسر بود می رسیدند وسریال هم در همان سه چهار قسمت ابتدایی تمام می‌شد و دیگر مردم مجبور نبودند در این گرما سی روز روزه بگیرند!

تاثیرگذاری اعمال نسلهای بعدی در سعادت اخروی انسان: توجه نکردن لیلا به سلامت جسمی خود، و همچینین تلاش نکردن او در دزدیدن یک بچه خوب و بی دردسر موجب شد تا ننه نصرت با آن همه فاصله خویشاوندی، از ورود به بهشت محروم شود!


ارسال شده توسط کمیل در ساعت 1:35 صبح | نظر

چهارشنبه 91/5/18

مولود خانه خدا، محبوب خدا، به سوی خانه خدا قدم برمی ‏دارد.


دیوارها، دستان ترک‏ خورده‏شان را بالا آورده‏اند تا در هیاهوی رفتن او، تلاشی برای ماندنش کرده باشند.
کوچه‏ های آشنای کوفه، اشک می‏ریزند. مناجات عاشقانه مولا، ریسه ‏های نورانی این کوچه‏های تاریک بود و قدم‏های مهربانش، فرش باشکوه خاک.

شب‏های کوفه، حجله حجله از آفتاب حضور او نورانی می‏شد؛ وقتی انبان سخاوت بر دوش، دستان نیاز را سیراب می‏کرد. کوفه، دردهایش را بر شانه این مرد سبک می‏کرد و تنهایی‏هایش را با حضور او مأنوس بود.


کوفه، بر قامت مولا ایستاده بود؛ بی‏آنکه یک‏بار از خود بپرسد این کیست که مرا این‏چنین تاب آورده است؟!
این کیست که ناله یتیمان مرا پاسخ داده و نگذاشته هیچ تهی‏ دستی بی‏پناه بماند؟!
کیست که از فانوس‏های روشن هدایتش، شهر روشن شده است و خطبه‏های آسمانی‏اش، بهشت را بشارت می‏دهد؟
مرد می‏آید؛ تنها و استوار، خود، تنها سایه‏سار وسعت خویش است.
او نیامده بود که بماند. پرنده‏ترینِ نسل آدم بود. چگونه می‏توانست در اسارت خاک بماند؟
زهرآلوده‏ترین شمشیر، به دستان شقی‏ترین انسان، انتظار او را می‏کشید، انتظار حیدر خیبرشکن را.
باید برود؛ پس ضربت شمشیر را مرهم زخم‏هایش می‏داند؛ اگرچه هیچ‏کس نتواند بفهمد معنای لبخند مولا در خضاب خون سرش و سرودن «فزت برب الکعبه» را.
اگرچه هیچ‏کس نتواند لذت مرگ را در نظر مولا درک کند که مولا چرا انتظار مرگ را می‏کشید؟

السلام علیک یا امیرالمومنین

یا علی بن ابیطالب (ع)


ارسال شده توسط کمیل در ساعت 4:8 صبح | نظر

دوشنبه 91/5/9

«براساس این پیشنهاد، مرد با توجه به وسع و توان مالی خود از ابتدای ازدواج، مبالغی را به صورت تدریجی به عنوان بخشی از مهریه برای زن پس‌انداز می‌کند.»

 

این جمله را مدیر سیاسی فرهنگی مرکز امور زنان و خانواده نهاد ریاست جمهوری در تشریح پیشنهاد بیمه شدن مهریه زنان ایراد فرموده اند. البته مسئله مهریه همیشه ماجراهایی داشته است و شاید این طرح هم بتواند کمکی کند اما احتمالا در صورت نهایی شدن این طرح شاهد چنین صحنه ها و مکالماتی خئواهیم بود:

جلسه خواستگاری بعد از بیمه مهریه:

مادر عروس: خب بالاخره هرچی باشه بد نیست یه حرفی هم از مهریه بزنیم.

مادر داماد: درسته که گفتند مهریه رو کی داده کی گرفته اما بالاخره باید یه چندرغازی تعیین بشه دیگه! رسمه.

پدر عروس: ما خیلی روی مهریه تاکید نداریم اما فکر کنم دیگه 500 تا سکه معقول باشه.

پدر داماد: چه خبره آقاجان! هیچ می‌دونید حق بیمه‌ش سالانه چقدر می‌شه؟!

مادر عروس: وا چه حرفا؛ دختر خواهرم همین یه ماه پیش عروسیش بود. طرف ششصد تا سکه مهرش کرد با بیمه تحویل در محل! تازه بگم ها باید بیمه‌ش هم مطمئن باشه نه متفرقه!

مادر داماد: شما یه جور حرف می‌زنید انگار پسر ما سر گنج نشسته یا مرغ فروشی داره!

مادر عروس: اتفاقا داماد خواهرم هم مرغداری نداشت که، طرف یه دلال ساده بازار ارز و سکه بود!

پدر داماد: بالاخره شما هم یک کم کوتاه بیاید تا زندگی این دو تا جوون سر بگیره. بحث بیمه هم خیلی مهمه اما نباید اصل باشه.

پدر عروس: خب چه عرض کنم... دیگه رو 400 تا توافق کنیم خیرش رو ببینی. فقط بیمه یادتون نره!

پدر داماد: خب پسرم مبارک باشه... انشاالله چرخش برات بچرخه!

پدر عروس: البته بگم ها، ما هم آقا داماد رو بیمه شخص ثالث می‌کنیم تا اگر یه وقتی ایشون خواستند شلوارشون دو تا بشه، دختر ما هم به حق و حقوقش برسه!

 

صف نانوایی بعد از بیمه مهریه:

سوسن خانم: اوا منیژه جون صورتت چرا کبوده؟

منیژه جون: چی بگم سوسن خانم. آقامون دستش خیلی سنگینه.

سوسن خانم: خیر نبینه... من جای تو بودم مهریه‌مو می‌ذاشتم اجرا.

منیژه جون: ای بابا دلت خوشه ها. مردک رفته بیمه‌ش کرده عین خیالش هم نیست!

سوسن خانم: به حق چیزای ندیده... مگه مهریه رو بیمه هم می‌کنند!

منیژه جون: پس چی، خبر نداری. تازه مهریه که چیزی نیست. رفته من رو بیمه بدنه هم کرده که دستش اینجور روم بلنده دیگه! هی میزنه کبود می‌کنه، یه کوپن می‌ده می‌گه برو خسارتش رو از بیمه بگیر. از صبح تو صف بیمه بودم!

سوسن خانم: راست میگی... حالا بیمه چطور باهات حساب کرد؟

منیژه جون: هیچی نامه داده برم آرایشگاه معتبر بعد فاکتور رو ببرم براشون!

سوسن خانم: بازم خوبه بیمه داغی‌ش رو ازت نخواسته!

 

مشاجره خانوادگی بعد از بیمه مهریه:

آقای خانه: بابا من مگه چی می‌گم، انتظار زیادیه می‌گم پوشک این بچه رو دو ماه یه بار عوض کن، کرم نذاره؟!

خانم خانه: بی‌خود، مگه کلفت گرفتی. اصلا من از دست تو خسته شدم. می‌رم مهریه‌مو می‌ذارم اجرا تا آدم بشی.

آقای خانه: بابا اون که بیمه‌س؛ من رو از چی می‌ترسونی؟!

خانم خانه: اهکّی... خبر نداری آقا... دیروز مدت اعتبارش تموم شد، یادت رفته بری تمدید کنی!

آقای خانه: خاک بر سرم شد... یعنی الان مهریه‌ت بیمه نیست؟! تو رو خدا رحم کن. من از کجا بیارم 1362 تا سکه رو.

 

بیمه های جدید در راه است!

در انتها برای اینکه همه مشکلات مربوط به مسائل مالی حل شود پیشنهاد می گردد در اسرع وقت بیمه های ذیل هم راه اندازی شود:

- بیمه قتل: هر کس خودش را بیمه می‌کند تا در صورتی که کسی را کشت، بیمه دیه مقتول را پرداخت کند. این نوع بیمه شخص ثالث هم میت‌واند داشته باشد که در این صورت یک نفر از کارمندان شرکت بیمه به جای شخص بیمه گذار، قصاص می شود!

- بیمه سرقت: بیمه گذار با بیمه کردن خود پرداخت هرگونه خسارت یا جبران اموال دزدی شده توسط خود را به گردن شرکت بیمه انداخته و جلب رضایت از شاکیان را هم متوجه شرکت فوق الذکر می نماید. این نوع بیمه از تعرفه رومینگ بین الملل هم برخوردار است که در صورت تمایل، شرکت بیمه متعهد می شود در صورتی که بیمه گذار در کشوری دیگر مرتکب سرقت شد، شرکت بیمه طبق قوانین آن کشور جور بیمه گذار را خواهید کشید. البته کشور عربستان از این قاعده مستثنی است!

- بیمه اختلاس: شرکت بیمه متعهد می شود بیمه گذار را در برابر هرگونه لو رفتن احتمالی اختلاس بیمه کرده و در صورت وقوع چنین اتفاقی، خودش صدور هرنوع ال سی مجازی، پرداخت رشوه، تاسیس شرکت های سوری، صدور چک بلا محل و... را بعهده گیرد. در این نوع بیمه نام بیمه گذار به اختصار و به صورت الف.ر، میم.پ و... ثبت خواهد شد!

- بیمه جایگاه سیاسی: شرکت بیمه متعهد می‌شود تا با برگزاری هر نوع انتخابات خللی در جایگاه سیاسی بیمه گذار وارد نشده و او در یکی از پستهای هم رده مشغول فعالیت شود. برای مثال اگر کسی از راه یافتن به مجلس بازماند، می توان او را بعنوان معاون قوانین مجلس منصوب و به بهارستان وارد کرد! یا اینکه اگر کسی در انتخابات ریاست جمهوری رای نیاورد در پستهایی که بتواند چوب لای چرخ دولت کند قرار می گیرد!

- بیمه فتنه گری: شرکت بیمه متعهد می‌شود تمام عواقب فتنه گری، شورش، زیر پا گذاشتن قانون، تخریب اموال عمومی، رای نیاوردن داماد لرستان و... را بعهده گرفته و شرایط عمومی را طوری آماده کند که بیمه گذار بتواند در انتخابات بعدی حضوری فعال داشته باشد و کلا انگار نه انگار!


ارسال شده توسط کمیل در ساعت 2:26 صبح | نظر

درباره ما
منوی اصلی
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آمار و امکانات

پیوندهای روزانه
لینک دوستان
آخرین مطالب ارسالی
طراح قالب

Get Flash Code