آورده اند کوتوله ای به غایت نحیف, اما هرکول نام!!! سیاه پوش و سبیل تا بناگوش با تحصیلات عالیه ای معادل دویم ابتدایی ناقص. شلوار پاچه گشاد می پوشیدی و چنان با فخر بر ارض قدم می گذاشتی که هیکل چهل هزار گرام او شصت کیلوکرم نمود نمودی و برافراشتگی قامتش از یکصد و سی و نه سانتیمتر گذر و به یکصد و چهل سانتیمر نظر کرده بود و سن اوشان (ایشان) فرا پنجاه سال می نمودی باری مصرف دخانیات اوشان از قدرت تدخین بشر فراتر و کهنه دود البسه اش به راحتی سرطان زا بود!!
روزگار می چرخید و به پشتوانه اخویان نه گانه اش و پیرو سنت آنان نوبت جولان اوشان در پایانه آغازیدن گرفت! و بی هیچ رایانه ای بر پایانه چنبره زده بودی و مدیریت سنتی خویش را اینگونه اعمال می نمودی که از رانندگان پول دستی می گرفتی که کمیسیون است و پول زور بود! باری اگر در صحن پایانه (به سبب خماری) چرتی می زدی! رانندگان بی آنکه خواب نوشین غول را گزندی آید یک خمس از رزق یومیه خویش در دست اوشان و به آرامی جاسازی می بکردندی!!
باری بعد از مدیریت صادقانه خویش ارتباطاتی حسنه به هم زدی و کارمند پایانه گشتی و مکانی یافتی رسمی و همزمان همان جا را (بدون تغییر کاربری) دکانی ساختی شخصی و به دلیل موقعیت راهبردی دکان. رزق کسبه را آجر فرمودی!! و ایشان (اوشان سابق) را عقیدت بر آنست:” که مشاغل ناعادلانه توزیع نشده اند بلکه این عرضه ها (جنم) هستند که نا عادلانه توزیع شده اند و این کار خداست.
می گویند خواب مجرد خواب نیست؛ کپه مرگ است! من هم یک شب کپه مرگم را گذاشته بودم. در عالم خواب شیطان را دیدم که سوار بر پورشه ای آتشین با 305 کیلومتر سرعت در حال عبور بود که تا من را دید ترمز ABS پورشه اش را گرفت و در جا جلوی پایم ایستاد. به او گفتم: «ای شیطون! اینو از کجا خریدی؟ اینا نو ش چنده»؟!
شیطان پوزخندی زد و گفت: «بچه ی آدم! اگر تو هم از اینها می خواهی باید به حرف من گوش کنی».
گفتم: «من که تو زندگیم زیاد به حرفت گوش کردم ولی هیچوقت پراید هم عایدم نشد چه برسه به پورشه». شیطان گفت: «نه؛ به جان خودم ایندفعه فرق دارد. اگر می خواهی تو هم آنقدر پولدار بشوی که بتوانی یکدانه از اینها بخری که خیلی باحال است و گاز خورش هم ملس می باشد، نباید ازدواج کنی»!
گفتم: «دود اگزوز اسپورتش تو حلقم ولی این یک قلمی که گفتی رو دیگه نمیشه ازش گذشت. سوار خر بشی ولی نامزدت هم ترک خر نشسته باشه بهتر ازینه که سوار پورشه بشی ولی صندلی بغل دستیت پر از خالی باشه». شیطان از این گفته ی من سخت برآشفت و تکه ای آتش از زیر بغلش کند و به سمتم پرتاب کرد که اگر جاخالی نداده بودم همچون مرغ داخل سولاردام شده بودم.
بعد هم با عصبانیت گفت: «ای خاکی! اگر می بینی از بدو خلقت آدم تا همین الان در تمام قرون و اعصار و دوران، اینقدر تبلیغ ازدواج کردند و دائم در گوشتان خوانده اند که ازدواج چنین است و چنان است و تجرد فلان است و بهمان، فقط به 3دلیل بوده است. اول اینکه در دنیا خیلی به آدم ها خوش نگذرد و آن ها با مقایسه زندگی قبل از ازدواج که بهشت بوده و زندگی بعد از ازدواجشان که جهنم شده، برای حضور در بهشت و جهنم اخروی آمادگی لازم را کسب نمایند و به نوعی مانور آمادگی آخرت برگزار شده باشد. دوم اینکه مصائب ازدواج باعث شود که آدم ها زیاد عمر نکنند و دنیا را انسان های پیر و فرسوده فرا نگیرد تا چرخه ی تولید انسان همچنان در جریان باشد و صنعت آدمسازی ورشکست نکند. و سوم اینکه با ازدواج سرمایه های در دست آدم ها به گردش بیفتد و پول های پس انداز شده ی آن ها خرج شود تا اقتصاد هم شکوفا گردد.
با شنیدن این گفته های شیطان کمی به فکر فرو رفتم و سپس گفتم: «اگه اینجوریه و ازدواج اینقدر بده که تو میگی پس چرا اونایی که عوض یکبار، دو سه یا چهاربار ازدواج می کنن و تعدد زوجات پیش می گیرن هرروز جوون تر و سرحال تر از قبل میشن یا چرا اونایی که هی از این یکی طلاق میگیرن و مهریه شون رو میذارن اجرا و میرن سراغ تشکیل یک زندگی مشترک دیگه هر روز از روز قبل پولدارتر و شادتر میشن»؟!
شیطان اینها را که شنید اندکی هنگ کرد و سپس فریادی کشید و صورت خود را مخدوش نمود و جامه از تن درید و پایش را تا زانو روی پدال گاز فشار داد و سر به کوه و بیابان نهاد!
در خبرها آمده بود: دولت بورکینافاسو به منتقدان اخطار داده که؛
«چرا در نوشته های خود، شان رئیس جمهور را رعایت نمی کنید و ایشان را مورد تاخت و تاز قرار می دهید؟ دفعه آخرتان باشد و الا در محکمه را نشان تان می دهیم!»
ما یک جست و جویی در آرشیو اخبار مربوطه کردیم و دیدیم اتفاقا این رئیس جمهور بورکینافاسو است که ضمن عدم رعایت مقام و منزلت خود، دم به ساعت علیه اصحاب نقد، بلکه کلی از ملت، موضع گرفته، هیچ فکر نمی کند که رئیس همه جمهور بورکینافاسو است.
فی الحال، ما خطاب به دولت بورکینافاسو عرض می کنیم؛ چطور آن وقتی که رئیس کابینه، شان خود را تا حد دبیر کل فلان حزب پایین می آورد، ملت را تقسیم بر 2 می کند و به نیمی از ملت، تهمت زندگی در عصر پارینه سنگی می زند، مراقب مقام و جایگاهش نیست، اما وقتی که منتقدین به فراخور حرف آقای رئیس جمهور، پاسخی به ایشان می دهند، تازه دولت محترم بورکینافاسو یادش می افتد که فلانی رئیس جمهور است و دارای شان و مقام؟؟!!
پیشاپیش از پاسخگویی دولت بورکینا تشکر کرده، کمال امتنان را داریم!!
مطلب پاک شد