پيام
خادمة الشهدا
102/7/1
كيوان گيتي نژاد و
گريه کردم آب نديدم از سراب ديگر مستغني اگر مي خ آهي درياي خروشان را در سکوت و باز پري دريايي بين که چگونه غوص ميزند در دريا ولي تا چشم بصيرت و باور به توهم صادقه و حادثه نکني نمي فهمي توهم والا صدبرابر بهتر از حقيقت تلخ و اکتسابي از ذهن بيمار مردماني که دلت را با حضور خود مسموم و لطف خدارا در ما ضايع مي کنند که اگر رحمن و رحمانيت نبود ما همه يا سگ بوديم يا گوسفند يا آدم بي ولايت