پيام
+
مختار: ببار کيان .. ببار .. بر کشته دشت نينوا بايد خون گريست نه اشک..ببار. تو چرا از قافله عشق جا ماندي؟!
کيان: راه گم کردم ابو اسحاق
مختار: راهبلدي چون تو که راه را گم کند، نا بلدان را چه گناه؟
کيان: راه را بسته بودند از بيراهه رفتم، هر چه تاختم مقصد را نيافتم، وقتي به نينوا رسيدم خورشيد بر نيزه بود.
مختار: شرط عشق جنون است ما که مانديم، مجنون نبوديم.

حنا خانوم ♥
91/7/2

*صبا*
ما که مانديم، مجنون نبوديم....
*آسمان*
عالي
* کميل *
اي داد .....