پيام
+
غروبهاي غريب
در اين رواق نياز
پرندهي ساکت و غمگين
ستارهي بيمار است
دو چشم خستهي من
در اين اميد عبث
دو شمع سوخته جان هميشه بيدار است
تو نيستي که ببيني ...

..: *شيرازي*:..
93/12/15
سعيد عبدلي
@};- الّلهُـمَّ صَلِّ عَلـي مُحَمَّـد وَآلِ مُحَمَّـد وَعَجِّـل فَرَجَـهُم@};-
*ري را
چه نااميد کننده ..
نگارستان خيال
*تو نيستي که ببيني ...چگونه عطر تو در عمق لحظه ها جاريست *...
* کميل *
شايد يه کم نااميد کننده بود
من.تو.خدا
در اين اميد عبث؟!!* مخالف*
* کميل *
مخالفت نزدين که !
* کميل *
ممنون
من.تو.خدا
با همين اميد عبث مخالفم...