سفارش تبلیغ
صبا ویژن
چهارشنبه 91/11/25

همانطور که واضح و مبرهن است سی و یکمین جشنواره فیلم فجر به اتمام رسید (یعنی انصافا دیگر از این واضح و مبرهن‌تر نمی‌شود!). اختتامیه این دوره از جشنواره حاوی نکاتی بود که برخی از آن‌ها تصویری است و ما نمی‌توانیم ذکر کنیم، اما برگزیدگان این دوره حاوی نکاتی بودند که انصافا نمی‌شود از کنارشان گذشت. در همین راستا و با توجه به برگزیده شدن شخصی به نام آهنگرانی و فرخ‌نژاد و... چند نکته موثر در برگزیده شدن در این جشنواره خدمتتان ارائه می‌شود. باشد که مورد عنایت شما در دوره‌های بعدی قرار گیرد. 

 
 1. خیلی به این فکر نکنید که در طول سال به جشنواره فجر گفته‌اید جشنواره حکومتی و دولتی و الخ؛ حالا که همین دولت و همین حکومت سفره‌ای پهن کرده است بی‌خیال ژست‌های ضد دولتی خود شوید و زود‌تر از بقیه به سوی آن بشتابید. ده روز که هزار شب نمی‌شود؛ از فردای جشنواره دوباره شروع کنید به بد و بیراه گفتن به سینمای دولتی و نفتی و.... 
 
 2. دقت کنید که نه تنها بد و بیراه گفتن‌های شما به دولت و حکومت و انقلاب و... نباید شما را از شرکت در جشنواره مایوس کند، که اتفاقا باید به خاطر همین فحش‌ها انتظار جایزه هم داشته باشید. در زیر منوی این فحش‌ها همراه با بارم بندی آن‌ها پیوست شده است: 
 
الف. فحش به نظام، حکومت، انقلاب و...: 25 امتیاز با سه چراغ روشن
 
ب. فحش به مقامات رسمی کشور: 20 امتیاز با حذف یک چراغ خاموش
 
تبصره 1: فحش به رییس جمهور این امتیاز را تا حد بند الف ارتقا می‌دهد. 
 
تبصره 2: تشبیه مقامات رسمی به انواع جک و جانور‌ها از دید هیئت داوران پنهان نمانده و مشمول عنایات خاصه خواهد شد. 
 
ج. حضور در تجمعات غیر قانونی: 15 امتیاز با ساندیس اضافه. 
 
تبصره 1: باید حتما عکس اصلی این حضور با کیفیت بالا ضمیمه شود. 
 
د. همکاری با رسانه‌های ضد انقلاب و ساخت فیلم علیه کشور: 17 امتیاز با ثبت در پرونده برای سنوات آتی. 
 
ه. بازداشت به علت اقدامات مختلف خلاف قانون: 37 امتیاز همراه با کلی امتیازات دیگر. 
 
 3. فحش دادن به حوزه هنری و هر ارگانی که با سازمان سینمایی مشکل دارد را فراموش نکنید. از آنجا که آبرو و رای و نظر برخی مسئولین از آبرو و رای و نظر کشور و نظام بیشتر است، بنابراین فحش دادن به کسانی که با سازمان سینمایی مشکل دارند کلی امتیاز محسوب می‌شود. حواستان باشد که هر جور شده یکی از این فیلم‌ها را برای بازی کردن انتخاب کنید تا رستگار شوید. 
 
تبصره 1: طبیعتا عمل خلاف این بند، یعنی بازی در فیلمهای حوزه هنری یا نهادهای مخالف سازمان سینمایی هرگونه شانس برای بردن سیمرغ که هیچ، برای گرفتن کلاغ را هم از بین می‌برد. 
 
 4. از آنجا که جشنواره فجر یک جشنواره انقلابی است سعی کنید برای ساختن فیلم یا بازی در آن‌ها، فیلم‌هایی را انتخاب کنید که این موضوعات را در بر‌می‌گیرند: تجاوز به کودکان، قصاص، بد بودن طالبان در افغانستان، مهاجرت از ایران خوب است (اگر مهاجرت به آلمان باشد که چه بهتر!)، فقر ناشی از تحریم‌ها و بی‌کفایتی مسئولان و... 
 
 5. این بند ربطی به سیمرغ بردن ندارد اما خداوکیلی به این فیلم برداران و تدوین‌گران صدا و سیما رحم کنید. با توجه به اینکه قرار است مراسم اختتامیه زنده پخش شود، جون مادرتان یک کم کمتر آرایش کنید و لباس‌های عجیب و غریب بپوشید تا آن بنده‌های خدا هم دائم روی میخ ننشسته باشند! 
 
 البته قطعا برای سیمرغ بردن باید به نکات دیگری هم توجه داشت که انصافا جامعه هنری ما در این سی و یک دوره با انواع آن‌ها آشنا شده و نیاز به ذکر مجدد نیست. شما فحشتان را بدهید!

ارسال شده توسط کمیل در ساعت 3:2 صبح | نظر

یکشنبه 91/11/8

«انجام کلیه خدمات آرایشی و پیرایشی، اصلاح سر و صورت، ویتامینه کردن مو، پاکسازی مو، رنگ مو، صاف کردن مو و... پاکسازی پوست صورت با دستگاه بخار و...»

فکر می‌کنید متن بالا بخشی از آگهی تبلیغاتی چه جایی است؟ چی؟ آرایشگاه؟ خب طبیعتا فقط آرایشگاه‌ها هستند که چنین تبلیغی را منتشر می‌کنند و تا حالا دیده نشده که مثلا یک قصابی یا تعویض روغنی برای پاکسازی پوست صورت آگهی بدهد! هر چند که اولی برای کندن پوست می‌تواند جای مناسبی باشد.

بنابراین تا اینجای کار خیلی زحمت نکشیده‌اید، منظور ما هم این بود که فکر می‌کنید این تبلیغ مربوط به یک آرایشگاه زنانه است یا مردانه؟! طبیعتا اگر چنین تبلیغی را آرایشگاه زنانه هم داده بود اتفاق خیلی عجیبی رخ نداده بود و شما هم مشغول خواندن مطلبی در قسمت طنز نبودید! بنابراین بر همگان واضح و مبرهن شد که تبلیغ بالا، بخشی از آگهی یک آرایشگاه مردانه است که اسنادش هم موجود است.(ممنون از اینکه در این آزمون شرکت کرده و پاسخ سوال را حدس زدید!)

در همین راستا که آرایشگاه‌های مردانه چنین قابلیت‌هایی پیدا کرده‌اند، ما هم خبرنگارمان را به یکی از همین آرایشگاه‌ها  فرستادیم تا بخشی از گفتگوهای رد و بدل شده در آن را برای ما گزارش کند.

 

آرایشگاه کامبیزملوس

آرایشگر: خب کامران جون نگفتی چطوری بزنم؟

کامران: والا چی بگم کامبیز جون... از همون مدلهای جدید دیگه... راستش امشب عروسی برادر خانوممه، می خوام چشم باجناقام دربیاد!

آرایشگر: قربونت بشم... همچی خوشگلت کنم که تو تالار همه خیره بشن بهت! صورتت رو با چی بزنم؟

کامران: والا نمیدونم... هرچی خودت صلاح میدونی؛ فقط بند ننداز که طاقت دردش رو ندارم!

آرایشگر: اونم به چشم، جدیدا یه روشی یاد گرفتم که انگار اصلا از اول چیزی به اسم ریش نداشتی. مورچه رو صورتت بوکسوباد میکنه!

کامران: ایشششششششش... اسمشم اذیتم میکنه... ریش چیه!

آرایشگر: راستی کامبیز جون چی شده میخوای بری عروسی برادر زنت، تو که با خانواده خانومت خوب نبودی؟

کامران: چی بگم خواهر!... بخشید، چی بگم داداش جون، مجبورم دیگه... راستش انقدر که مادر زنم تو کارای ما دخالت میکنه دیگه به اینجام رسیده(در اینجا کامران دقیقا نشان میدهد که به کجایش رسیده است که خبرنگار ما از توضیح آن معذور است)

آرایشگر: وا! چرا آخه؟ حرف حسابش چیه؟

کامران: چه میدونم والّا... من از اول به خانواده زنم گفتم من بعنوان تکیه‌گاه زندگی مشترک و مدیر خانواده و مسئول معیشت اون، انتظارای زیادی از زنم ندارم. همینکه بتونه خرج خونه رو در بیاره و یه خونه مناسب 50، 60 متری تو مرکز شهر اجاره کنه کافیه. مگه من چمه که حالا چیزهای زیادی هم بخوام. بالاخره همه که اول زندگی همه چیز نداشتن! بخدا تو این سه سالی که ازدواج کردیم یه بار بهش نگفتم اینو بخر برام، اونو بخر برام... باورت میشه تو این سه سال یه بار هم سالگرد ازدواج من رو نبرده بیرون؟! خب مگه من آدم نیستم... پوسیدم تو اون چار دیواری! اما من هیچکدوم از اینها را به روش نیاوردم. هی ریختم تو خودم، گفتم ولش کن، تو ناسلامتی تکیه گاه زندگیشی!

آرایشگر: آفرین... حالا گریه نکن ریملات بهم میریزه!  مگه خانواده‌اش چی میگن؟

کامران: چه میدونم بابا... گیر دادن که تو بعنوان تکیه گاه دختر ما تو زندگی مشترک چرا بلد نیستی درست و حسابی قرمه سبزی بپزی؟! ما هر دفعه میایم خونه شما با این لوبیاهای نپخته پدرمون در میاد! به تو هم میگن تکیه گاه زندگی؟!

آرایشگر: چه توقعاتی دارن بی انصافها، حالا نمیتونی از خانومت یاد بگیری؟

کامران: نه بابا اون بیچاره هم هفت صبح میره سر کار، ده شب خسته و کوفته میاد خونه. بمیرم براش... دلم نمیاد با اون وضعیت بنشونمش و سوال پیچش کنم! گناه داره بیچاره... آخه من ناسلامتی تکیه گاه زندگیشم! با هزار امید و آرزو به من بله گفته!

آرایشگر: قربون این دل مهربونت برم کامران جون.

کامران:من نمیدونم اصلا برای یه مرد که تکیه گاه زندگیه مگه قرمه سبزی پختن خیلی هنره؟ من باید بتونم تکیه گاه خوبی برای زندگی باشم که هستم! مگه نه کامی جون؟

آرایشگر: نه والّا... قرمه سبزی چه جایگاهی داره تو زندگی مشترک.

کامران: همین رو بگو!

آرایشگر: حالا به نظر من یه جوری دستور پخت قرمه سبزی رو یاد بگیر و زندگیت رو حفظ کن.

کامران: اگه همین بود که مشکلی نداشتم. به دماغم هم گیر دادن، میگن چرا مثل فیله، باید عملش کنی! تازه یه زمزمه‌هایی شنیدم که در گوشی به هم میگن این پسره چرا برای ما نوه نمیاره!!!


ارسال شده توسط کمیل در ساعت 12:23 عصر | نظر

درباره ما
منوی اصلی
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آمار و امکانات

پیوندهای روزانه
لینک دوستان
آخرین مطالب ارسالی
طراح قالب

Get Flash Code