سفارش تبلیغ
صبا ویژن
یکشنبه 92/4/16

 

http://tantaak.com/img/newto/new.jpg

 

(توضیح ضروری: در این متن همه کرم‌ها را کِرِم بخوانید و نه کِرم یا کَرَم یا هر چیز دیگه.)

 

خبرنگار: خودتان را معرفی کنید.

حلزون: بنده حلزون هستم، هفت ساله، از حومه تهران.

خبرنگار: شما رو به چه جرمی گرفتند؟

حلزون: راستش بنده در حال کشیدن خودم به سختی بر روی خاک بودم که بازداشت شدم. گویا دلیل بازداشتم هم تقلبی بودن «کرم حلزون» تبلیغی در صدا و سیماست.

خبرنگار: شما چه دخالتی در ساخت، تبلیغ و توزیع این کرم‌ها داشتید؟

حلزون: راستش بنده هم خودم خیلی نمیدونم نقش من این وسط چیه. اما خب ظاهرا مدیران شرکت رو که نمیشه مواخذه کرد چون باعث فرار سرمایه گذاری از کشور میشه؛ مسئولان بهداشت کشور هم که موقعیت حساسی دارند و صلاح نیست باهاشون برخورد بشه؛ مدیران صدا و سیما هم که هیچ؛ با این وضعیت خود بنده هم پیشنهاد بازداشتم رو تنها راه موجود می‌دونم و از این بابت خیلی ممنونم!

خبرنگار: حالا اتهماتون بطور مشخص چیه؟

حلزون: با توجه به اینکه ظاهراً در این کرم‌ها اصلاً از عصاره حلزون استفاده نشده، من متهم هستم که چرا عصاره ترشحات خودم رو احتکار کرده و در اختیار تولیدکنندگان این کرم قرار نداده‌ام!

خبرنگار: واقعاً؟ خب جداً شما اونهمه ترشحات رو می‌خواستید چی کار؟ چرا از توزیع آنها دریغ کردید؟!

حلزون: ببین عزیزم! من شما رو به دقت در تفاوت‌های فیل و حلزون توصیه می‌کنم!

خبرنگار: ببخشید متوجه نشدم!

حلزون: من حلزون هستم نه فیل! کلا مساحت زیر شکم بنده که با زمین تماس داره، یک و نیم سانتی‌متر مربعه. اگر تمام 24 ساعت روز رو هم راه بروم و حتی با سرعت یوزپلنگ بدوم، باز هم مگه ترشحاتم به انداه چند قوطی کرم میشه؟!

خبرنگار: عجب!

حلزون: بله... برخی افراد بنده رو با بشکه ترشحات حلزون اشتباه گرفته‌اند! اگر اجداد بنده هم به همراه خانواده‌هاشون در برنامه دویدن فوق الذکر مشارکت می‌کردند بعید است به اندازه‌ای که این افراد تبلیغ کردند، ترشحات حلزون آماده می‌شد!

خبرنگار: بنابراین شما خودتون رو مقصر نمی‌دونید؟

حلزون: والّا چه عرض کنم! به هر حال ظاهراً این وسط فقط ما قابل مقصر دونستن هستیم.

خبرنگار: در پایان اگر صحبتی دارید بفرمایید.

حلزون: بله... من یک توصیه دارم و یک سوال. بنده در ابتدا توصیه‌ای دارم به هم‌نوعان خودم و اون اینکه سعی کنید یک دستمال دستتان گرفته و از هر جا که رد میشید رد ترشحاتتون رو پاک کنید تا سوءاستفاده‌کنندگان تهییج و ترغیب به سوءاستفاده از شما نشوند!

خبرنگار: و اما سوال؟

حلزون: و در پایان سوالی دارم از مسئولان. آقایان مسئول! آیا اگر این شرکت بجای «کرم حلزون»، مثلاً «کرم سوسمار» یا «کرم مار بوآ» تولید کرده بود، باز هم می‌رفتند بجای مقصر اصلی، یه سوسمار یا مار بوآ رو بگیرند و همه کاسه کوزه‌ها رو سر اون بشکنند؟ حالا چون ما حلزون‌ها فقط ترشحات داریم، نه دندون و نیش، این حقمونه؟! حالا باز جای شکرش باقیه ما یه صدف داریم. اگر طرف «کرم سوسک» درست کرده بود که همون دم در یه دمپایی میکوبیدن تو سر یه سوسک و تموم!


ارسال شده توسط کمیل در ساعت 2:59 صبح | نظر

دوشنبه 92/4/10

http://namak.files.wordpress.com/2009/03/namak.jpg

 

بچه که بودیم، پیامهای بازرگانی را بین سایر برنامه‌ها پخش می‌کردند؛ بعد اوضاع کمی فرق کرد و برنامه‌ها را بین پیام‌های بازرگانی پخش کردند! حالا که رسماً نمی‌توان مرز مشخصی بین برنامه‌های تلویزیونی و پیامهای بازرگانی مشخص کرد! همه برنامه‌ها شده‌اند محل تبلیغات و آگهی؛ خدا بخیر کند مراحل بعدی این رشد و تعالی دانشگاه ملی را!

 

برنامه راز بقا 

(تصویر، جنگل‌های استوایی را در یک روز گرم نشان می‌دهد. بالا بودن رطوبت هوا را می‌توان از خیسی برگها و چمنها فهمید. چند متر آن‌طرف‌تر هم گویا مرداب یا دریاچه کم عمقی قرار دارد. صدای گوینده متن می‌آید:)

- در نواحی استوایی و در حاشیه رودخانه‌ها و مرداب‌های فصلی، حیواناتی زندگی می‌کنند که فقط در مواقعی از سال می‌توان آنها را دید؛ وقتی که باران‌های موسمی می‌بارد و رطوبت محیط بالا می‌رود.

حلزون استوایی یکی از این جانوران است. این جانور ویژگی‌های منحصر بفردی دارد که مهم نیست اما قدرت ترمیم زخمها که در ترشحات او وجود دارد چیزی نیست که بتوان از آن گذشت! در ترشحاتی که این جانور در محل عبور خود بجا می‌گذارد ماده‌ای وجود دارد که بومیان محلی برای ترمیم زخمهای خود استفاده می‌کنند. این ترشحات بقدری ترمیم‌کننده است که یکی از بومیان که سرش قطع شده بود، با مالیدن آن به گردنش و قرار دادن دوباره سر روی آن، توانست به زندگی برگردد! در زبان محلی به این حلزون، «دابولی قوبا» گفته می‌شود که به معنای چسب دوقلو است!

 

برنامه نود

مجری: این تشابه رنگ لباس‌های دو تیم غیر قانونی نیست؟ داور نباید کاری می‌کرد؟

کارشناس داوری: البته ممکن است از اینجا که ما می‌بینیم تشابه رنگ وجود داشته باشد.

مجری: یعنی در واقع اینطوری نیست؟

کارشناس داوری: بله، ممکنه! به هر حال این تلویزیونها گاهی رنگ‌ها رو تغییر می‌دهند. البته جدیدا سونی نسل جدید نمایشگرهایش را روانه بازار کرده که زده دک و پوز سامسونگ رو سرو....

مجری: خواهش می‌کنم رعایت کنید!

کارشناس داوری: بله، معذرت می‌خوام! عرض می‌کردم که این نمایشگرهای جدید بقدری رنگ‌ها رو طبیعی نشون می‌دیده که امکان نداره لباس‌های دو تیم شبیه هم بشه! این تکنولوژی مخصوصا اگر با گارانتی اصلی از سه راه امین‌حضور خریده بشه که دیگه می‌تونیم نسبت به حضور حداقل سه داور ایرانی در جام جهانی امیدوار باشیم!

مجری: بله، بریم صحنه‌های داوری بازی نساجی و شموشک رو ببینیم تا کارشناس محترم روی تصاویر آدرس اون فروشگاه اصلی تو امین‌حضور رو بگن!

 

 

برنامه زنده‌باد زندگی

مجری: تقریبا میشه گفت دیگه چیزی به اسم خانواده در جوامع غربی وجود نداره. فکر می‌کنید دلایل این امر چیه؟

کارشناس: قطعاً نوع نگاه عرب به زن در این امر مؤثره. شما نگاه کنید که زن رو به وسیله‌ای برای تبلیغ کالا تنزل داده‌اند. شما تبلیغات شبکه‌های غربی رو که نگاه می‌کنید تاسف می‌خورید.

مجری: واقعا تاسف آوره!

کارشناس: بله همینطوره. در حالی که مردها هیچ چیز کمتر از نان در این زمینه ندارند. من برای اینکه این گفتگو جنبه تئوری محض پیدا نکنه، می‌خوام در همینجا این مسئله رو ثابت کنم!

مجری: شوخی می‌کنید؟!

کارشناس: نخیر اجازه بدید من این کلاه رو از سرم بردارم!

مجری: اتفاقا برای من سوال بود که چرا ملاه سرتون گذاشتید!

کارشناس: بله. من برای اثبات تئوری خودم که در بالا ذکر کردم می‌خوام یک کالا رو تبلیغ کنم تا ببینید نگاه تمدن غرب به زنان در امر تبلیغات چقدر غیر منصفانه است! بله... بذارید من کلاه رو بردارم...

مجری: وای... خدای من... این چیه؟!

کارشناس: تعجب نکنید... من برای پیشرفت علوم انسانی بومی رفتم موهام رو دکولوره کردم! از رنگ موی یک شرکت معتبر داخلی هم استفاده کردم. همینطور که بینندگان مشاهده می‌کنند موهام کاملا یکدست و شفاف شده، رنگی هم انتخاب کردم یک رنگ کاملا مجلسیه! بدون کوچکترین...

(برنامه در اینجا برای پخش پیام‌های بازرگانی قطع می‌شود!)


ارسال شده توسط کمیل در ساعت 3:45 صبح | نظر

دوشنبه 92/4/3

البته که فعلا زود است برای رسیدن به خیلی جواب‌ها درباره ماجرای قیمت سکه و ارز، به همین خاطر هم ما فعلا چند تا سوال مطرح کردیم، فقط سوال!

 

1- با توجه به کاهش معنادار قیمت ارز و سکه در بازار فکر می‌کنید چه چیزی در این امر تاثیر داشته است؟

الف) آغاز فصل تابستان و گرمی هوا و سخت شدن حضور مداوم در پیاده‌روها برای دلالان.

ب) پایان فصل بهار و تمام شدن هوای متعادل و بهاری که حضور مداوم در پیاده‌روها را برای دلالان ممکن می‌کرد.

ج) صعود ایران به جام جهانی و هجوم صاحبان دلار به بازار برای فروش دلار و خرید «رئال» (واحد پول کشور برزیل)

 

2- به نظر شما تغییرات بازار ارز و سکه ربطی به انتخابات ریاست جمهوری دارد؟

الف) په نه په! به انتخابات هیئت استیناف شورای انضباطی فدراسیون شمشیر سواری با مانع ربط دارد!

ب) مگه کوری؟!

ج) پا قدم روحانی/ رفتیم جام جهانی!

 

3- آیا پذیرفتن این فرض که نتیجه انتخابات باعث کاهش قیمت سکه و ارز شده است، می‌تواند کمکی به شناختن عوامل افزایش قیمت‌ها در چند وقت اخیر کند؟

الف) شاید بتواند اما فعلاً به صلاح نیست.

ب) چه بتواند چه نتواند، مقصر اصلی جمشید بسم الله است و لاغیر!

ج) چه ربطی دارد؟! قیمت است دیگر! می‌رود بالا، می‌آید پایین. نکند یک وقت فکرهای بدی در سر دارید افراطی‌ها!

 

4- از اینکه پیروزی یک جریان در انتخابات باعث کاهش قیمت سکه و ارز می‌شود می‌توان نتیجه گرفت که:

الف) از این سوال منظور خاصی داشتید؟!

ب) من فهمیدم... من فهمیدم... باخت آنها عمراً تاثیری در قیمت‌ها داشته باشد!

ج) نیاز به محاسبات سخت منطقی دارد که خداییش ما اینکاره نیستیم. بنابراین هر حدسی که بر پایه محاسبات عامه مردم و بنابر شواهد ظاهری که هر کوری می‌بیند، زده شود باطل است!

 

5- نسبت کلید با قیمت دلار مثل نسبت ... است با... .

الف) ماشین است با خیابان دو طرفه.

ب) پیستون است با سیلندر.

ج) مرغ سنگخوار زیر زمینی است با سنگ‌های زیزمینی قابل خوردن!

 

6- اگر قیمت سکه و ارز را بادکنکی فرض کنیم که یک نفر(یا چند نفر!) با فوت کردن در آن بادش کرده‌اند،‌ آنوقت:

الف) پایین آمدن قیمت آنها یعنی همان چند نفر با مکیدن باد آن حالا خود باد شده‌اند!

ب) آنها هنوز در حال باد کردن بوده‌اند که یکی با سوزن زده است بادکنک را توی صورت بادکنندگان ترکانده است.

ج) این بادکنک یک سوراخ دیگر هم داشته است که تا حالا یکی دستش را روی آن گذاشته بوده و اکنون که برداشته بادکنک شروع کرده به خالی شدن و دیگر فوت کردن بقیه هم فایده‌ای ندارد!

 

7- این فرض کجایش غلط است: آنها که می‌توانند قیمت سکه و ارز را در ده روز پایین بیاورند، می‌توانستند در 10 ماه بالا ببرند.

الف) اونجایش.

ب) نخیر! اینجایش!

 ج) ساکت بابا... همه جایش!


ارسال شده توسط کمیل در ساعت 1:44 عصر | نظر

درباره ما
منوی اصلی
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آمار و امکانات

پیوندهای روزانه
لینک دوستان
آخرین مطالب ارسالی
طراح قالب

Get Flash Code