تعدادی از هنرمندان غالباً زیبارو که در فیلمها و سریالهای زیبارویانهای نقش آفرینی کرده بودند به همراه چند نفر خواننده و فیلمنامه نویس و... به کشور دوست و برادر برزیل سفر کردهاند تا در کنار حال و هول و مخلفات، تیم ملی را هم حمایت فرمایند. از آنجا که یکی از نیازهای اولیه حمایت ار تیم ملی شلوارک گل منگولی است، این افراد هم سریعاً یک عدد شلوارک از ساک درآورده و همینکه پایشان به فرودگاه برزیل رسیده، به سرویس بهداشتی رفته و شلوارک مزبور را جای شلوار بر تن فرمودهاند. اما اینور دنیا و در مرز پرگهر هم تعدادی افراد بیشلوارک پیدا شدهاند که این نوع رفتار بهشان برخورده و احساس کردهاند که وقتی یک هنرمند برای حمایت از تیم ملی به برزیل میرود باید حداقل دو زار رفتارش شبیه هنرمند و سفیر فرهنگی و... باشد.
از آنطرف هم یکی از آن افراد سفر کرده که صد قافله شلوارک همره اوست، غیرتی شده و در فیسبوکش مطلبی نوشته بدین مضمون که «اعتراف میکنم به عنوان یک شلوارکپوش آمده ام تا یک عده شورتپوش را تشویق کنم!»
راستش ما تا این را خواندیم، مو به تنمان سیخ شد! یعنی اولش سیخ نشد ها، اما همین که یک لحظه چشمانمان را بستیم و به کنه قضیه فکر کردیم تنمان به لرزه افتاد. حالا شما هم اگر میخواهید تنتان بلرزد چشمانتان را ببندید و کمی دورتر را ببینید، ولی اگر حوصله چشم بستن و فکر کردن را ندارید، بگذارید من برایتان عرض میکنم:
ببینید اینکه این بنده خدا میگوید رفته تا با شلوارک از یک عده شورت پوش حمایت کند نشان دهنده یک منطقی است که خدا بدور! یعنی با این منطق اگر مثلا یکوقت هنرمندان بروند تا از تیم ملی کشتی حمایت کنند، این بنده خدا میخواهد با دوبنده برود در خیابان! از آنطرف خدا نکند که قضیه حمایت از تیم ملی شنا پیش بیاد! فقط تصور کنید که این بنده خدا با مایو و دماغ گیر شروع کند در خیابان قدم زدن! اما از این بدتر هم میشود، مثلا تصور کنید مثلا مسابقات پرورش اندام باشد! اینجا دیگر فقط بحث فرهنگ ملی و شأن هنرمند ایرانی مطرح نیست... کافیست این بنده خدا با آن هیکل زیبا و ورزشکاری، از آن لباسهای فوق کوچک بپوشد و مثلا وسط یک میدان مهم در یک شهر کشور خارجی فیگور بگیرد...
نه... نه... حتی تصور نگاهی که مردم آن کشور به ما ایرانیها پیدا میکنند هم ترسناک است. بیایید از این هنرمند –که طبیعتا ارزشی و غیر ارزشی هم ندارد- بخواهیم که به همین حمایت از ورزش فوتبال اکتفا کند!