قریب چند وقت از بازداشت مهدی هاشمی بهرمانی میگذرد و هنوز که هنوز است مردم از خود میپرسند چه خبر؟! بنابراین سعی کردیم به صد سال آینده برویم و حدس بزنیم که در آن زمان وضعیت این پرونده چگونه خواهد بود و افراد و نهادهای مختلف درباره این موضوع چه نظراتی خواهند داشت.
سخنگوی قوه قضائیه در دو هزار و پانصد و هفتاد و سومین نشست خبری خود با خبرنگاران اعلام کرد که طبق سنوات گذشته همچنان انتقاد به قوه قضائیه در برخورد با پرونده مهدی هاشمی وارد است. خبرنگاران هم با شنیدن این جملات گفتند: اوهوم!
وکیل مهدی هاشمی بصورت تلفنی برای حداقل پنج سال دیگر از دادگاه درخواست استمهال کرد و دادگاه موافقت خود را اعلام داشت. سیامک مطهری، نتیجه علی مطهری که صد سال قبل نماینده مجلس بود، در اظهارنظری متذکر شد: «پف...ها! بعد از صد سال که ارزش ده میلیارد وثیقه مطهری انقدر اومده پایین که باهاش میشه فقط یه تیتاپ خرید هم دست از سر این بنده خدا و خانواده جلیلالقدرش بر نمیدارید. چرا دهن من رو باز میکنید آخه؟!»
رئیس دانشگاه از هفت دولت آزاد هم با ارسال بخشنامهای به واحد کارگزینی این دانشگاه پرسید: «آیا هنوز هم به مهدی هاشمی بخاطر سرکشی به واحد دانشگاه آزاد در انگلستان حقوق چند هزار دلاری داده میشود؟»
واحد کارگزینی هم در جواب نوشت: «خیر، چون اصلاً چنین دانشگاهی وجود ندارد.» این واحد همچنین اضافه کرد که «الان اصلاً چیزی به نام انگلستان وجود ندارد و این کشور به چهار کشور سیتیلند، بیوتیلند سفلی، بالامحله لندن و دوایت یورک شرقی تبدیل شده است.» این واحد در ادامه پرسید: «میخواید ببینیم در این کشورها واحدی داریم و حقوقی به مهدی هاشمی میدهیم یا نه؟» که رئیس دانشگاه گفت: «بیخیال، گیر ندید دیگه!»
همچنین در این سال تجمع جمعی از دانشجویان و طلاب عدالتخواه –بعنوان یکی از سختجانترین گونههای دارای حیات- در اعتراض به عدم برخورد با مهدی هاشمی برگزار شد. این افراد در بیانیهای خطاب به مسئولین امر نوشتند: «آقا خداوکیلی اگر نمیخواید باهاش برخورد کنید بگید ما انقدر اینجا تجمع نکنیم، صد ساله از کار و زندگی افتادیم آخه!»
منابع آگاه خبر دادند مهدی هاشمی در پیامی ویدئویی به مناسبت صدمین سال برخورد نکردن با خود –در حالی که چشمم کف پاش اصلاً تکون نخورده بود- گفت: «از آنجا که بچههای بابای من مثل بقیه بچههای مردم هستند و خود مردم هم حتما در این صد سال به خوبی به این واقعیت پی بردهاند، ما شدیدا در انتظار اجرای عدالت هستیم، حتی درباره خودمان. آره!»
آقای علی مطهری نماینده محترم مردم شریف تهران، ری و شمیرانات در مجلس شورای اسلامی در آخرین تلاش خود برای ربط دادن گودرز و شقایق به یکدیگر فرمودهاند: «اگر پس از انتخابات 88 دولت اجازه تجمع را داده بود و سخنان معترضین را پخش میکرد هیچگاه چنین اتفاقاتی نمیافتاد اما زمانی که مقام معظم رهبری در خطبههای نماز جمعه اعلام کردند که باید از تجمع خودداری شود تجمع کردن در نهم دی ماه بیمورد بود».
بعد از انتشار این سخنان انجمن ملی «هاکی روی چمن، واردات سرنگ یکبار مصرف و ربط دادن گودرز و شقایق» با انتشار بیانیهای ضمن تشکر از تلاشهای عمیقانه آقای مطهری در به?عهده گرفتن بخش?هایی از شرح وظایف این انجمن در ربط دادن گودرز و شقایق، از جمیع آحاد معتادان خواستند به استفاده از سرنگهای مشترک پایان داده و آخر هفتهها به ورزش هاکی روی چمن بپردازند. این انجمن در پاسخ به همه کسانی که با یک حالت خاصی میپرسیدند اینها چه ربطی به هم داشت، یکجورتر به منتقدان نگاه کرد و گفت: «مردک! تا حالا اسم انجمن ما رو خوندی؟ واقعاً فکر میکنی تو این انجمن باید چیزی به چیزی ربط داشته باشد؟!»
این انجمن در پایان سخنان خود همه منتقدان را به سخنان اخیر آقای مطهری حواله داد و افزود: «همه کسانی که فکر میکنند همه چیز باید به همه چیز ربط داشته باشد چند بار با دقت حرفهای ایشان را خوانده بعد حرف بزنند!»
معاون وزیر امور خارجه کشورمان مسئول تشریفات مجمع تشخیص مصلحت نظام را مسئول دانستهاند. ایشان گفته که تقصیر مسئول تشریفات مجمع است که آن خانم اروپایی در دیدار با آقای هاشمی رفسنجانی از جایش بلند نشده است. یکبار دیگر جمله بالا را بخوانید و به این فکر کنید که مسئول تشریفات بدبخت دقیقاً چه تقصیری داشته است؟!
اما خب بالاخره معاون وزیر خارجه کشورمان که حرف الکی نمیزند. آن هم در وزارتخانهای که پر از دیپلمات کارکشته است و در همین مدت اندک افتخاراتی چون توافقنامه ژنو را قلپی برای ما به ارمغان آورده است. بنابراین در راستای اینکه تقصیر مسئول تشریفات مجمع بوده است ولاغیر، راهکارهای زیر برای اینکه دوباره چنین اتفاقی نیفتد پیشنهاد میدهیم، باشد که مقبول بیفتد.
راهکار اول
برای اینکه این مشکل و خیلی مشکلهای دیگر که تا حالا اتفاق نیفتاده ولی ممکن است بیفتد از بیخ رفع شود، پیشنهاد میدهیم اصلاً صندلی را از آکسسوار صحنه دیدارهای دپلماتیک حذف کنید! اینجوری هم دیگر کسی نمیتواند اصلا بنشیند تا پا نشود، و هم اینکه دیدارها به علت خستگی طرفین زودتر تمام میشود و همه به کار و زندگیشان میرسند.
راهکار دوم
البته قبول داریم که راهکار بالا همیشه اجرایی نیست. مخصوصاً با توجه به میانگین سن در میان مسئولان دولتی نمیتوان چنین انتظاری داشت! بنابراین پیشنهاد میدهیم در این موارد برای طرف خارجی صندلی نگذارند. ضمناً یک نفر هم از پشت دوربینها هی دستش را به نشانه دماغ سوخته میخریم برای مسئول اروپایی که سیخ ایستاده است تکان دهد تا بفهمد قضیه چه خبر است!
راه کار سوم
پیشنهاد دیگرمان این است که مسئول تشریفات مجمع کمی به توصیههای کودک درونش توجه کند و یک عدد پونز را روی صندلی طرف اروپایی قرار دهد. حالا طرف هرچقدر دلش خواست پا نشود! اصلاً هرچه قدر دوست دارد بنشیند، اصلاً انقدر بنشیند که...!
راهکار چهارم
شخص مسئول تشریفات مجمع تشخیص با یک عدد بادکنک باد شده و یک عدد سوزن ته گرد(نترسید اینبار از سوزن ته گرد قرار است استفادههای دیگری شود!) پشت صندلی مسئول اروپایی قایم شود و همزمان با ورود حاج آقا، بپرد بیرون و بادکنک را محکم بترکاند. مسئول اروپایی حتی اگر خانم هم نباشد بعید است بتواند از جایش بلند نشود!(در این روش حتماً باید با خود حاج آقا هماهنگ شود وگرنه...)
راهکار پنجم
مسئول تشریفات مجمع تشخیص یک کپی از صفحه شخصی مسئول اروپایی را همراه با یک کپی از کامنتهایی که ایرانیها پای صفحه شخصی خانم لیما(مجری قرعهکشی جامجهانی) گذاشتهاند را به مسئول اروپایی نشان دهد و اعلام کند که بصورت کاملاً اتفاقی امکان لو رفتن صفحه شخصی ایشان هم وجود دارد. پیشبینی میشود بدون نیاز به هیچگونه توضیح اضافی، مسئول اروپایی حاضر میشود تا ته دیدار ایستاده بماند!
پ.ن
از این راهکارها در بند و بساط ما زیاد است اما به همه مسئولین توصیه میکنیم بعنوان بهترین راهکار صحیفه امام خمینی را خوانده و با خوی استکباری کشورهای غربی دوباره آشنا شوند تا در اینگونه مواقع بجای اینکه همدیگر را مسئول بدانند، باور کنند که اگر به برخیها زیادی رو بدهی از این غلطها میکنند. مشکل از مسئول تشریفات مجمع نیست، مشکل از رویی است که اروپاییها پیدا کردهاند. مشکل از مسپول تشریفات هیچ جایی نیستُ مشکل از تشریفات زیادی این چند ماه است!
همانطور که آگاه و احتمالاً منتظر هستید قرار است به زودی زنبیل کالای دولت یازدهم شامل «1.8کیلوگرم روغن نباتی مایع، 10 کیلوگرم برنج، 4 کیلوگرم گوشت مرغ ، 800 گرم پنیر بسته(uf) و 1.8کیلوگرم تخم مرغ» توزیع شود. در همین زمینه گفتگویی داشتیم با یک چهره آشنای دولت که اگرچه رسماً دستی در این امور ندارند اما غیر رسمی با خیلی از امور آشنا هستند!
سلام. از اینکه وقتتان را در اختیار ما قرار دادید ممنونم.
خواهش میکنم. من هم از اینکه با شما آشنا شدم خوشحالم.
میخواستم در این فرصت اندک درباره سیاست جدید دولت یازدهم درباره توزیع زنبیل کالا بین مردم سوال کنم. دلیل شما برای تغییر یارانه نقدی به زنبیل کالا چیست؟
عرض شود که دلیل زیاد است؛ کدومش رو بگم؟
من جسارت نمیکنم، بر حسب آشناییتان با دلایل خودتان یکی را انتخاب بفرمایید.
خیلی خب! ببینید زنبیل کالا مزایای بسیار زیادی نسبت به یارانه نقدی دارد. در طرح یارانه نقدی مردم برای دریافت یارانهشان کافی بود به دستگاههای خودپرداز مراجعه کرده و پولشان را بگیرند. حتی با گسترش بانکداری الکترونیکی خیلی ها حتی بدون مراجعه حضوری اینکار را انجام میدادند...
خب اینکه خیلی خوب بود!
بله، یعنی نه، یعنی از جهاتی بله و از خیلی جهات نه! ببینید با توزیع زنبیل کالا مردم باید حتماً حضوری بیایند و تحویل بگیرند. باید سوار تاکسی شوند –البته حواسشان باشد که یک وقت به حرفهای راننده تاکسی درباره انرژی هستهای توجه نکنند!- بعد باید بایستند درون صف. خب آنجا که بیکار نمیتوانند باشند، باید تخمهای چیزی هم بخرند و بخورند. بعد قبلش هم باید یک زنبیل بخرند و بیاورند. میبینید تا همینجا چقدر چرخ صنعت و تولید مملکت به حرکت در آمده است؟!
بله، من تا حالا از این زاویه نگاه نکرده بودم!
تازه کجاش رو دیدی عمو! اینها تازه اشتغال مستقیم بود. کلی شغل غیر مستقیم هم ایجاد میشود. مثلا احتمالاً یک نفر آنجا باید باشد تا اسم مردم را پشت کارتن پاره بنویسد تا در صف بایستند و نوبتها رعایت شود، خیلیها هم جایشان را در صف میفروشند. از اینجور شغلهای غیر مستقیم کلی ایجاد خواهد شد. و همه اینها نشاط و پویایی را به جامعه برخواهد گرداند.
پس مردم حسابی میروند سر کار؟!
بله. همینطور است!
سوال دیگرم این است که آیا به نظر شما اینکار بیشتر شبیه اقتصاد صدقهای نیست؟ چون خیلیها مخصوصاً آنها که شما هم بدجور با آنها آشنا هستید به طرح یارانه نقدی میگفتند اقتصاد صدقهای و گدا پروری!
ببینید اینها دو مقوله کاملاً متفاوت است. من چون آشنا هستم خدمتتان عرض میکنم وگرنه اگر جرات دارید برید این سوال را از همانها که گفتند گداپروری است بپرسید تا ببینید چطور جوابیتان را میدهند!
بله. ما هم به همین خاطر آمدیم سراغ شما.
آفرین، سراغ خوب کسی آمدید! عرض کنم که شما اگر در محتوای زنبیل کالایی ما دقت کرده بودید این حرف را نمیزدید. بگویید ببینم! شما اگر یک نفر در گدا در خیابان ببیند به او چه میدهید؟
پول.
آفرین. حالا بگویید ببینم در صندوق صدقات چی میاندازید؟
باز هم پول!
آباریکلا! شما تا حالا دیدهاید کسی به گدا یک بسته هشتصد گرمی پنیر بدهد؟ یا دیدهاید کسی درون صندوق صدقات 1.8کیلوگرم تخم مرغ بیاندازد؟!
نه خدا وکیلی!
همین دیگه... اگر دقت کنید میبینید که اصلاً محتوای این زنبیل ما جوری است که نمیتوان به گدا داد یا درون صندوق صدقات انداخت! یعنی اگر بخواهند هم نمیشود. سوراخ صندوق صدقات انقدر تنگ است که نمیشود چهار کیلو گوشت مرغ را از آن رد کرد! حالا شاید بشود 1.8کیلوگرم روغن نباتی مایع را یکجوری با سرنگ درون صندوق صدقات ریخت اما انصافاً کار سخت و زمانبری است! حالا فهمیدید چرا این زنبیل کالایی اصلاً هم اقتصاد صدقهای و گداپروری نیست اما یارانه نقدی بود؟ فهمیدید یا نه؟!
بله فهمیدم. یعنی در تمام عمرم هیچ چیز را انقدر خوب نفهمیده بودم!
آفرین پسر خوب! حالا بدو برو وایسا تو صف تا زنبیل کالایی تموم نشده!