فیلم «من مادر هستم» روانه بازار سینمای خانگی شده است. این فیلم ضد اخلاق و خانواده که زمان اکران اعتراضهای فراوانی را موجب شده بود، نه تنها در نسخه خانگی تغییراتی نداشته که حتی تکههایی از حذفیات فیلم هم در دیویدی آن موجود است! البته از آن طرف چون وزارت ارشاد ما کلی اسلامی است، به خریداران توصیه کرده است که این فیلم برای افراد زیر 16 سال توصیه نمیشود. تا اینجای مطلب عین نوشته خبرگزاریها بود و ما هم سعی نکردیم در آن چاشنی طنز بزنیم چون از سندیت مطلب کم میشد و هر که نداند شما که میدانید در این دوره و زمانه سند چقدر اهمیت دارد. اما در راستای این ابتکار جدید سازمان سینمایی در توصیه کردن، گفتگوی یک نوجوان 15 ساله با بقال محل در ادامه میآید :
نوجوان: آقا یه سیدی من مادر هستم بده.
بقال: چی؟ من مادر هستم؟ ببینم تو چند سالته؟
نوجوان: 15 سالمه.
بقال:خب پس نمیشه. این فیلم برای زیر 16 سال توصیه نشده!
نوجوان: کی توصیه نکرده؟
بقال:وزارت ارشاد.
نوجوان: بدین وسیله مراتب تشکر و امتنان من را به مقامات وزارت ابلاغ کرده و سپس یک عدد سیدی من مادر هستم رد کن بیاد بینیم بابا!
بقال:یعنی چی؟ میگم توصیه نشده!
نوجوان: خب باشه. من از توصیه اونا کمال سپاس را دارم، اما لطف کن بده بیاد.
بقال:اوووووف... واقعا مطمئنی که نمیخوای به توصیه وزارت ارشاد توجه کنی. اینا کلی زحمت کشیدن توصیه کردن ها! کلی اتاق فکر تشکیل دادن!
نوجوان: نه... ممنون... سی دی رو بده بیاد.
بقال:باشه... بیا اینم سیدی.
نوجوان: قربون دستت. حالا بی زحمت یه بسته هم سیگار بده!
بقال:عجب بچه توصیه ناپذیری هستی ها! مگه نمیبینی روی پاکتهای سیگار چقدر عکس از شش و ریه داغون انداخته و به همه توصیه کرده که سیگار نکشند؟!
نوجوان: بله... در همین راستا یک رونوشت از همان نامه سپاس و قدردانی که به وزارت ارشاد فرستادم را هم به مسئولان وزارت بهداشت و شرکت دخانیات بفرستید.
بقال:پسرجان یک کم توصیه بشنو. عجب دوره و زمونهای شده ها!
نوجوان: همینه که هست. حالا یه بسته سیگار رو میدی یا نه؟
بقال:آخه من چی کار کنم. اگر اصرار داشته باشی مجبورم بدم دیگه.
نوجوان: آفرین بقال خوب. شما توصیه ها رو ابلاغ کن ولی تصمیم رو به خود ما بسپار!
بقال:بعله... بیا اینم سیگار!
نوجوان: قربونت... بیبنم دیگه چیز توصیه نشده ای ندارهای؟ چیز توصیه نشده جدید چی اومده تو بازار؟
بقال: میری پی کارت یا گوشت رو بگیرم ببرم پیش بزرگترت؟!
نوجوان: برو بابا... من به توصیه بزرگترم اومدم اینا رو بخرم دیگه!!!
با شعار مرگ بر آمریکا موافق نبوده ایشان. یعنی میگوید کلاً با حرفهای تند موافق نبوده است. حرفی نیست، بالاخره آدمیزاد مختار است که با یکسری چیزها موافق باشد و با یکسری چیزها هم مخالف. از ما که کاری بر نمیآید. فقط میتوانیم دعا کنیم انشاالله هر کس با هر چیزی که موافق بوده است محشور شود! آمین.
اما امیدواریم هر کس که الان دارد خاطرات سی چهل سال پیشش را مینویسد سی چهل سال دیگر، خاطرات این روزهایشان را هم بنویسد، و احتمالا از سایر چیزهایی هم که موافقش نبوده بگوید. مثلاً:
*
من با شلوغ کاری موافق نبودم. به دخمل هم گفتم. موافق نبودم برود وسط معرکه. اما گفت گرسنهام، دلم قار و قور میکند. در یخچال هم چیزی نداشتیم. گفتم پس لااقل زنگ بزن ساندویچت را بیاورند دم در! قبول نکرد، گفت من دودی و تنوری دوست دارم، باید خودم آنجا باشم بگویم حرارتش چقدر باشد، میترسم درست نپزد!
*
من با ریختن در خیابان موافق نبودم. اما عیال است دیگر! وقتی که گفت دیگر نمیشد کاریش کرد. خدا لعنت کند آنها را که روی پله از عیال آدم سوال میپرسند...
*
من با پولشویی موافق نبودم. به او هم گفتم. گفتم پول به اندازه کافی هست، اگر کثیف شد بریز دور، تمیزش را بردار! گفت مگر نشنیدی النزافت من العیمان! گفتم برو همان پولت را بشور نمیخواهد برای من حدیث بخوانی!
*
من با جنگ موافق نبودم. باعث شد از بچههایم دور بیفتم. شاید اگر جنگ نبود همینجا درس میخواندند!
رئیس جمهور روحانی و رییسجمهور اوباما دقایقی چند (آخرش چند؟!) با یکدیگر بصورت تلفنی گفتگو کردند. طبق خبرهای موثق بعد از این دیدار صرافیهای لاس وگاس، لسآنجلس، میشیگان و حتی آلکاتراز مملو از آمریکاییهایی است که برای خرید ریال به آنها هجوم آوردهاند. حتی گفته میشود وزیر اقتصاد آمریکا گفته که مردم سرمایههایشان را از بخش مسکن خارج کرده و به بازار ارز منتقل کردهاند. یعنی تا این حد دلار داره میاد پایین!
اما در همین بازار خودمان هم ظاهراً بازار ارز تکانی خورده است و تا این لحظه دلار دویست تومان کشیده پایین. شاهدان عینی گزارش دادهاند که اگر صد تومان دیگر هم بکشد پایین قول میدهند قضیه هواپیمای مسافربری و ناو وینست را هم فراموش کنند!
برای تحلیل واکنش بازار ارز نسبت به این گفتگو ابتدا بخشی از گفتگو را با هم خوانده و سپس به میکروتحلیل آن میپردازیم. طبیعتا برای اینکه مشخص نشود چه کسی زنگ زده بوده، مکالمه از میانههای گفتگو شرح داده شده است.
اوباما: چطوری حسن جون؟
مقام ایرانی: قربونت برم باراک.
اوباما: ای بابا... تو دیگه بهم بگو حسین. اینجوری راحت ترم.
مقام ایرانی: چشم عزیزم. تو خوبی حسین؟
اوباما: با تو حرف میزنم بهتر هم میشم!
مقام ایرانی: ای جوووووون. فدات بشم.
اوباما: میگما... خیلی خوشحالم بالاخره تونستیم با هم حرف بزنیم. اگه بدون صحبت نیویورک رو ترک میکردی ازت ناراحت میشدم.
مقام ایرانی: روم سیاه... مجبور بودم بخاطر گروههای فشار بذارم دقیقه نود.
اوباما: میگم حالا کی همدیگه رو ببینیم؟
مقام ایرانی: نباید عجله کنیم. بذار ببینیم بابت همین گفتگو چه واکنشی نشون میدن.
اوباما: تو رو خدا نگو؛ دلم ریش میشه. نکنه اتفاق بدی برات بیفته؟ اگه طوریت بشه من خودم رو نمیبخشم!
مقام ایرانی: به دلت بد راه نده... بچهها حواسشون به همه چیز هست.
اوباما: میگم بالاخره این سوریه رو چکار میکنی؟
مقام ایرانی: چه میدونم والّا... میدونی؟ این قضیه خیلی هم دست من نیست. حالا یه کاری برات میکنم.
اوباما: خدا خیرت بده، بدجور تو گل گیر کردم.
مقام ایرانی: درت میارم باراک جون.
اوباما: بازم که گفتی باراک! اینطوری فکر میکنم دوستم نداری ها!
مقام ایرانی: از دهنم در رفت حسین. به دل نگیر. کاری نداری؟
اوباما: تو قطع کن.
مقام ایرانی: نه... تو قطع کن.
اوباما: تو قطع کن دیگه!
مقام ایرانی: اصلا یک دو سه میگیم با هم قطع میکنیم!
مقام ایرانی و اوباما: یک.. دو.. سه...
راهنمای جدول
+: افزایش
-: کاهش
O: بازار در انتظار
J: بازار میخندد
عبارت |
تغییر قیمت(تومان) |
چطوری حسن جون؟
|
+23 |
قربونت برم
|
+31 |
اینجوری راحت ترم
|
+2 |
عزیزم
|
+12 |
با تو حرف میزنم بهتر هم میشم!
|
+52 |
ای جوووووون. فدات بشم
|
+124 |
ازت ناراحت میشدم
|
-86 |
گروههای فشار
|
-186 |
کی همدیگه رو ببینیم؟
|
O |
نباید عجله کنیم
|
O |
دلم ریش میشه
|
-15 |
نکنه اتفاق بدی برات بیفته
|
O |
اگه طوریت بشه من خودم رو نمیبخشم
|
-75 |
بچهها حواسشون به همه چیز هست
|
J |
میگم بالاخره این سوریه رو چکار میکنی؟
|
O |
این قضیه خیلی هم دست من نیست
|
-47 |
|
|
حالا یه کاری برات میکنم
|
+115 |
خدا خیرت بده
|
+2 |
بدجور تو گل گیر کردم
|
-16 |
درت میارم باراک جون
|
+28 |
اینطوری فکر میکنم دوستم نداری ها!
|
-17 |
به دل نگیر
|
+53 |
اصلا یک دو سه میگیم با هم قطع میکنیم!
|
J OJ OJ |
مجموع |
-0- |