سفارش تبلیغ
صبا ویژن
چهارشنبه 94/12/26

http://www.hdir.ir/images/featured/kalepache.jpg

مردم قابلمه به دست به کله پزی ”اصغر و فرزندان به جز کامبیز″ می رفتند و دست خالی بر می گشتند. از قرار معلوم آخرین صبح هفته، واپسین صبح اصغر است. این را شواهد و قرائن می گویند. کرکره پائین است و اعلامیه ای روی آن نصب شده با این عنوان : “در حال مذاکره با عزرائیل، نتایج مذاکرات کامینگ سون .”همه انگشت به دهان ماندند که فاتحه بفرستند یا نفرستند؟!
در جانب دیگر شهر، اصغر دراز به دراز روی تخت افتاده و فرزندانش او را دوره کرده اند. او اصغر کله پز است. مردی از جنس کله. او که از بس غذای چرب خورده، گورش را کنده، در واپسین دم حیات، فرزندان خویش را برای وصیت و آخرین نصیحت ها جمع کرده است.
هم اکنون گوش جان می سپاریم به نصایح ایشان. اصغر به سختی سرش را به جانب پرویز چرخاند و گفت: “پرویز، اون خیار شورها رو بردار…حالا یکیشون رو بخور…برات نون و آب میشه؟” پرویز خیارشور را با دندانش دو نیم کرد و افزود: “نه پدر جان، آدم سیر نمیشه با این”.



اصغر با هر زحمتی بود سرش را به سوی پسر دیگرش متمایل کرد: “چنگیز، اون گوجه رو بردار …حالا یکیشون رو بخور …اون دنیا معده ات حلالت می کنه؟” چنگیز بلافاصله پاسخ داد: “نه پدر، به مرغ بدی سوء هاضمه می گیره!” اصغر در جستجوی دخترش یک دور کامل سرش را چرخاند: “دخترم کجایی؟ …فرنگیز، بابا اون کتلت ها رو بردار …حالا یکیشون رو بخور …آدم با این سیر میشه؟” فرنگیز رو به پدر: “نه بابا جون، با اغماض ته بندی هم محسوب نمیشه”.
اصغر با تعجب نیم خیز شد و گفت: “اغماض دیگه چه صیغه ایه؟” فرنگیز: “وا بابا…. مثل اینکه این آخرا کلسترول داشتین نه آلزایمر! ”اصغر با اوقات تلخی خطاب به کامبیز گفت: “کامبیز، اون نون ها رو بردار …یکیشون رو کوفت کن …به نظرت میشه اسمش رو گذاشت غذا؟” کامبیز در پاسخ پدر گفت: “به نظر من بر اساس نظریات اگزیستالیزیانتالیستی، اگر بربری باشه میتونه غذا باشه و بر اساس…” که بلافاصله اصغر حرفش را قطع کرد: “تو از همون اول هم فرزند خلفی نبودی؛ از ارث محرومت می کنم تا آخر عمر نون خالی بخوری، حالت جا بیاد!”
چنگیز پا در میانی کرد و افزود: “حالا کامبیز فسنجون با ژله خورد، شما چرا جدی می گیرید؟” اصغر پایش را در یک کفش کرد و گفت: ”همین که گفتم. خب حالا عزیزان من همه اینها رو با هم قاطی کنید. این میشه یه غذای بسیار سریع، اسمش رو هم به افتخار من بذارید اصغر پیچ”!
و این گونه بود که فست فود، ….نه ببخشید، اصغر سه سوت، اختراع شد و بعدها توسط نوه اصغر سندی به خارج از کشور صادر شد و اسمش از اصغر پیچ به سندویچ یا ساندویج تغییر یافت.


ارسال شده توسط کمیل در ساعت 7:10 عصر | نظر

چهارشنبه 94/12/19

http://www.asrenaft.com/images/docs/000009/n00009881-t.jpg

 

جناب آقای روحانی در حالی که نهمین صد روز از آن صد روزی که زمان انتخابات وعده دادند را پشت سر میگذاریم، گفتند: «آن‌ها که می‌گویند دولت یازدهم چه کرده توجه کنند که دولت یازدهم کشور را با نفت 25 دلاری اداره کرده است».
ما خواستیم ببینیم دولت چطور این کار را کرده است، دیدیم اینطوری:
 
- قربان...
+ مسکن مهر رو تعطیل کنید...
 
- بله.. میخواستم بگم که...
+ وام‌ ازدواج رو تعطیل کنید...
 
- قربان بزارید من حرف بزنم آخه...
+ چه حرفی؟ مگه نمیخوای بگی تورم رو چطور بیاریم پایین؟
 
- نه قربان! خواستم عرض کنم قیمت نفت کشیده پایین... چطور مملکت رو اداره کنیم؟
+ چقدر اومده پایین؟
 
- 5 دلار...
+ 5 دلار چیزی نیست... یارانه 500 هزار نفر رو حذف کنید حل میشه!
 
- یعنی دسترسی به حسابهای بانکی مردم رو شروع کنیم تا بفهمیم کیا پولدار هستند؟
+ نه بابا جون... «آلمان نوارا» بخونید از بالا حذف کنید تا 500 هزار نفر بشه!
 
- عه... قربان الان خبر دادن 5 دلار دیگه هم کشید پایین...
+ عیبی نداره... پروژه های عمرانی رو متوقف کنید!
 
- قربان جسارته... 10 دلار دیگه کشید پایین!
+ پاداش بازنشسته‌ها رو فعلا ندید!
 
- خاک بر دهانم قربان! شد 50 دلار!
+ دیگه هیچ خودروی فرسوده‌ای تعویض نشه!
 
- من میمردم این روزا رو نمیدیدم قربان! شد 45!
+ وام نوسازی خانه‌های فرسوده رو فعلا بی خیال شید!
 
- خدا من رو مرگ بده! شد 38 دلار...
+ پاداش ورزشکارها و مخترعین رو بندازید عقب!
 
- پودر شم الهی... شد 27 دلار!
+ مسکن مهر رو متوقف کنید!
 
- اون رو که همون اول فرمودید کلا زدیم زیرش!
+ پس یه درصد از افزایش حقوق سالانه کارگرا کم کنید!
 
- روم به دیوار... شد 25 دلار.
+ بابا مگه جنگه؟ چرا هی داره کم میشه؟!
 
- جسارته قربان... ژنرال زنگنه داره توی اوپک مذاکره میکنه!

ارسال شده توسط کمیل در ساعت 12:46 صبح | نظر

جمعه 94/11/23

http://mehrvarzi.ir/wp-content/uploads/2014/01/19975_606.jpg

 

پیامی به نام آیت الله هاشمی رفسنجانی به مناسبت شهادت شیخ نمر منتشر شد که عدم نام بردن از آل سعود یا محکوم کردن صریح این اتفاق در آن باعث تعجب شده بود. خبرنگار ما با پیگیری های فراوان به نسخه اصلی پیام ایشان دست پیدا کرد که البته خیلی با قبلی فرقی ندارد:

 
هو الباقی
 
هر گل که بیشتر به چمن میدهد صفا
گلچین روزگار امانش نمیدهد
 
متاسفانه مطلع شدیم پدری فداکار، همسری دلسوز و مردی زحمتکش به نام شیخ نمر باقر النمر به ملکوت اعلی پیوسته است. هم اکنون یک روز است که فرزندان مرحوم نمر عطر پدر را استشمام نکرده اند. یک روز است که همسر آن مرحوم برای سخن گفتن با همسرش به قاب عکس روی دیوار خیره میشود. 
 
اینجانب اصالتا از طرف خودم و نیابتا از طرف همه کسانی که نان و نمک دولت سعودی را خورده‌اند این سانحه دردناک را تسلیت گفته و برای بازماندگان صبر مسئلت مینماییم. باشد که با پایبندی همگان به فضای دیالوگ، شاهد چنین حوادثی نباشیم.
 
با تشکر از خانواده های معزا، خانواده محترم رجبی و همه بستگان که از راه‌های دور و نزدیک تشریف آورده‌اند.
 
*******
 
گفتنی است بعد از انتشار این پیام دفتر فنی «کپی، سیمی و لمینت اصغر و برادران» از آقای هاشمی بعلت عدم رعایت قانون کپی رایت و سرقت یکی از متنهای آماده‌ای که این دفتر روی اعلامیه‌های ترحیم چاپ میکند، شکایت کرده است!

ارسال شده توسط کمیل در ساعت 11:34 صبح | نظر

جمعه 94/10/11

http://cdn.bartarinha.ir/files/fa/news/1390/5/30/26292_754.jpg

 

 

سر کار خانم «منیژه مردجو» رییس انجمن «تف تو تبعیض» هستند که بیش از بیست سال سابقه مبارزه با تبعیض علیه زنان را در کارنامه دارند. از خانم مردجو تا کنون مقالاتی چون «تبعیض؛ چرا و چگونه»، «زن-مرد؛ دو گانه‌ای رو به افول»، «طرح سربازی زنان خیانت است»، «لزوم کاهش ساعات کاری زنان»، «افزایش مرخصی زایمان به هفت سال» و... در مجلات تخصصی چون «من و ساناز جون»، «ماهنامه تخصصی کیک و کلوچه» و «افق زنان» منتشر شده است.

 

با خانم مردجو از اولین ساعات صبح همراه شدیم و تا ساعات پایانی روز که ایشان در نشست هم اندیشی «زن هم برای خودش مردی است» سخنرانی داشتند همراه ایشان بودیم. بعنوان یک مرد که خبرنگار حوزه زنان است از همراهی با اسطوره ضد تبعیض جنسیتی در پوست خودم نمیگنجیدم. گزارش این همراهی را در ادامه بخوانید:

 

ساعت هشت صبح زنگ خانه خانم مردجو را زدم. پاسخ ندادند. تلفنشان هم خاموش بود. تا ساعت 1 ظهر جلوی در منتظر ماندم. ساعت 1 آمدند پایین. گفتند واقعا انتظار داشتی ساعت هشت من پایین باشم؟ مگه من مردم که کله سحر پا شم؟ سحرخیزی برای پوستم ضرر داره، زن باید تا ظهر بخوابه!

 

سوار ماشین ایشان شدم و با هم راه افتادیم. قرار گذاشتیم که من فقط یک تماشاچی باشم و برای هرچه واقعی‌تر شدن گزارش کوچکترین دخالتی در اتفاقات نداشته باشم. سر کوچه ایشان یک کار بانکی داشتند. جلوی عابر بانک شلوغ بود. پنج نفر مرد در صف بودند. ایشان همه را جلو زدند و رفتند سر صف ایستادند. یکی از مردها اعتراض کرد. خانم مردجو گفت مگه مردونه زنونه نیست صفش؟ مرد گفت مگه نونواییه؟ خانم مردجو گفت مادر خودت هم باشه راضی میشی وایسه پشت شما پنج تا لندهور؟!

 

خانم مردجو خارج از صف پول را گرفت و رفتیم. ایشان کاری در مرکز شهر داشتند. خواستیم وارد طرح ترافیک شویم که افسری جلوی ماشین را گرفت. مدارک را گرفت و خواست جریمه کند که خانم مردجو گفت: جناب سروان کمتر بنویس، یه تفاوتی بین خانمها و آقایون بزارید دیگه؟ افسر فقط جریمه همراه نداشتن مدارک را نوشت!

 

کمی جلوتر ترافیک بود! خانم مردجو دیرش شده بود. ماشین را یک گوشه پارک کردیم و رفتیم سمت ایستگاه مترو. خیلی شلوغ بود. به خانم مردجو گفتم اگر راحت تر هستید شما بروید سوار واگنهای مخصوص بانوان بشوید. نگاه غضبناکی به من انداخت و گفت تا کی میخواهی به این دوگانه‌های مزخرف آقا و بانو پایبند باشی؟ رفتیم و سوار واگن‌های عادی شدیم. خیلی شلوغ بود. مردها با بدبختی خودشان را به هم فشرده میکردند تا جا برای ما باز شود. ایستگاه بعد که در باز شد مسافرها هجوم آوردند داخل. یکدفعه خانم مردجو داد زد: برو گمشو بیشششور! مگه خودت خواهر مادر نداری؟ نمیفهمی اینجا یه خانم وایساده؟ چند نفر از مردها پیاده شدند تا جا باز شود! یک پیرمرد هفتاد و هشت ساله جایش را داد به خانم مردجو. خانم مردجو بدون اینکه تشکر کند نشست!

 

از مترو که بیرون آمدیم باید یک کورس تاکسی سوار میشدیم. رفتیم سراغ ماشینی که نوبتش بود. یک آقا جلو نشسته بود. خانم مردجو به راننده گفت به آن آقا بگو بیاید عقب من بروم جلو بنشینم! قبل از اینکه راننده چیزی بگوید، خود مردی که جلو نشسته بود تا خانم مردجو را دید پیاده شد و جایش را داد به ایشان!


ساعت چهار رسیدیم به محل نشست. خانم مردجو سخنرانی کوبنده ای کرد که این مقدارش یادم مانده است:

 

تا کی ما زنها را تافته جدا بافته‌ای می‌خواهید ببنید؟ تا کی وقتی ما به مکانی وارد میشویم میخواهید رفتارتان را تغییر دهید؟ تا کی تبعیض... تا کی تفاوت قائل شدن... تا کی با یک چشم دیگر دیدن...

 

بعد از مراسم همه دور خانم مردجو حلقه زدند و به ایشان تبریک گفتند. بعد از نیم ساعت تبریک و تشویق یک آقایی آمد جلو و بعد از تشکر و تبریک گفت یک انتقاد کوچکی داشتم. خانم مردجو گفت بفرمایید. آن آقا گفت: یک کم یک طرفه نرفتید؟ خانم مردجو هیچ نگفت؛ سرخ شد و ناگهان زد زیر گریه! هق هق میکرد! برایش آب قند آوردند. بادش زدند. شانه هایش را مالیدند. حالش که جا آمد گفت: واقعا متاسفم برای شما که هنوز نمی‌دانید از یک خانم با روح لطیفی که دارد چطور باید انتقاد کرد!

 

ساعت شش شده بود. خیلی‌ها راه افتادند بروند. خانم مردجو به مسئول نشست گفت: لطفا برایم یک آزانس بگیرید، درست نیست یک خانم این وقت شب با تاکسی و اتوبوس برود بیرون!


ارسال شده توسط کمیل در ساعت 10:14 صبح | نظر

جمعه 94/7/10

http://iusnews.ir/images/upfiles/20150218/%D8%B5%D8%A7%D8%AF%D9%82%20%D8%B2%DB%8C%D8%A8%D8%A7%DA%A9%D9%84%D8%A7%D9%85.jpg

 



چند وقت پیش آقای صادق زیباکلام نامه‌ای به سفیر سوئد در ایران نوشتند و از او خواستند که جایزه صلح نوبل به علی مطهری تعلق بگیرد، حال آنکه جایزه صلح نوبل ربطی به سوئد ندارد و در نروژ داده می‌شود. حال این که یک ماه پیش هم باز یک نامه به شهردار تهران نوشتند و از نصب بیلبوردهای ضد فرانسوی در سطح شهر انتقاد کردند، در حالی که معلوم شد اصلاً بیلبوردی در کار نبوده است. با توجه به اینکه در نامه اول اصل چیز-یعنی جایزه نوبل- وجود داشت اما مخاطب نامه اشتباه شده بود، اما در نامه دوم همان اصل چیز –یعنی بیلبورد- هم از اساس وجود نداشته است، به نظر می‌رسد با همین شیب ملایم نامه بعدی آقای زیباکلام هم در اصل چیز و هم در مخاطب نامه و هم در چیزهای دیگر کلاً اشتباهی باشد و چیزی در بیاید مانند:

 

جناب آقای فدریکو باتیستوتا

سفیر سابق ایالات متحده ژاپن در انجمن ذرت‌کاران شرق مرکز

با سلام

همانطور که مستحضرید قریب بیست سال است که شیر آب حمام خانه ما چکه می‌کند و در این مدت سهمیه کشورهای آسیایی در جام جهانی به زور به عدد چهار و نیم رسیده است. و این در حالی است که اگزوز خاور علی رغم همه پیش‌بینی‌های سازمان هواشناسی روزی سه بار، قبل از غذا یک عدد بصورت آب‌پز در کشورهای آمریکایی جنوبی کشت می‌گردد. علی ای حال هیچکدام از نمایندگان مجلس شورای اسلامی نسبت به کاهش تعداد قرقاول‌های شاخدار در بازار تهران اعتراض نکرده و حتی یکی از اساتید دانشگاه در حضور شخص بنده سه بار یک لباس را پرو کرد و آخر هم نخرید که می‌توان گفت آنچه اقتصاد ایران را رنج می‌دهد مسائلی از همین دست گوسفند شده کیلویی 29 هزار تومان آنهم نه لخت، بلکه با چربی بالایی که بیش از 30 درصد مردم جهان از آن رنج برده و جزو چاق‌ها چه گناهی کرده‌اند که در صندلی‌های باریک می‌نی بوس آن هم در وسط خیابان؟ بوس در جلوی چشم مردم؟

بله جناب کامبیز آنتوانی

امروز جهان در شرایط سختی به سر می‌زند که این ضربات قطعا موجب سرشکستگی پدران بیکار در برابر اعضای خانواده نرم‌تنان است که محل زندگی آن در سواحل شرقی رشته کوه‌های آلپ قبلا لااقل یک مدرسه داشت که خود ما در کارتون‌ها می‌دیدیم اما هم اکنون همه کارتون‌ها را به اسم اینکه از جنس کاغذ هستند و برای تولیدشان باید درخت قطع شود ممنوع کرده‌اند که واقعا از اینهمه ممنوعیت و خفقان اجتماعی باید به کجا پناه ببریم؟

جناب وزیر

آیا وقت آن نرسیده که از پیله بیرون آمده و بصورت پروانه‌ای زیبا بال گشوده و پرواز می‌کند اما متاسفانه این پرواز را پایان خوبی در پیش نیست چرا که تحریم‌ها باعث فرسودگی ناوگان هواپیمایی شده و تک تک سرنشینان در برابر خواب آلودگی راننده مسئول هستند و آیا ما روشنفکران اجازه داریم که چشم بر این کوتاهی‌ها بسته و موفقیت‌های روز افزون کریس رونالدو را به پای برادرش گریس که با اینکه فقط یک سرکش بیشتر دارد موجب روانی انواع سگ‌دست و میل‌ لنگ می‌زند و چه خوش گفت حافظ کرمانی که هرچه سنگ است پیش پای لنگ است.

لذا در پایان از شما، مدیر محترم تقتضا دارم با درخواست مساعده بنده موافقت کنید.

با تشکر

سعید زیباکلام برادرم است، خودم صادق هستم


ارسال شده توسط کمیل در ساعت 1:47 عصر | نظر

<   <<   6   7   8   9   10   >>   >
درباره ما
منوی اصلی
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آرشیو مطالب
آمار و امکانات

پیوندهای روزانه
لینک دوستان
آخرین مطالب ارسالی
طراح قالب

Get Flash Code