همانطور که مستحضرید بیش از پنج هزار نفر احساس تکلیف کردند که مردم آنها را به عنوان نماینده خود انتخاب کنند! از این رو خبرنگار ما با چند تن از این افراد مصاحبه های کوتاهی انجام داده است تا دلیل این احساس خود نماینده بینی را کشف کند.
در زیر سوال و جواب خبرنگار ما با تعدادی از کسانی را که برای نمایندگی مجلس ثبت نام کرده اند را می خوانید:
ثبت نام کننده اول
س: میشه خودتان را معرفی کنید و بفرمایید انگیزه شما از نامزد انتخابات مجلس شدن چیه؟
ج: خواهش میکنم...
س: خودتون رو معرفی نمیکنید؟
ج: صبر داشته باش برادر من!
.
.
.
س: آقا 5 دقیقه گذشت، اگر معرفی نمیکنید من برم...
ج: چقدر عجولی شما! من ایوب صابری هستم 51 ساله. انگیزه ام هم از ثبت نام اینه که خیلی آدم صبوری هستم. به همین خاطر گفتم احتمالا به درد مجلس بخورم.
س: میشه یک کم توضیح بدید؟
ج: حال داری 5 دقیقه صبر کنی یا بگم؟!
س: ای بابا...
ج: باشه، میگم. عرض کنم که بنده وقتی دیدم یکی از نمایندگان مجلس فرمودند که من در فتنه بعد از انتخابات صبر کردم، گفتم حالا که من هم صبرم زیاده بیام برم تو مجلس صبر کنم! اینجوری صبرم هم هدر نمیره و تو یه کار خیر استفاده میشه!
س: برنامه تون بعد از ورود به مجلس چیه؟
ج: من قصد دارم برم تو هیئت رئیسه چون صبر کردن از اون بالا خیلی حال داره. ضمنا عرض کنم که بنده آدم خیلی با هنری هم هستم!
ثبت نام کننده دوم:
س: آقا پسر... میشه خودت رو معرفی کنی و بگی شما دیگه برای چی اومدی اینجا؛ به نظرت سنت یه خورده کم نیست برای نمایندگی؟
ج: آقا اجازه... ما مادرمون همیشه میگه باید درس بخونی و دکتر بشی، من هم اومدم که دکتر بشم.
س: ولی اینجا که آدم دکتر نمیشه؛ تو باید برسی مدرسه... درس بخونی... دانشگاه بری تا دکتر بشی.
ج: آقا اجازه... ما خودمون الان داریم از مدرسه میایم... راستش ما نشستیم حساب کردیم دیدیم بری دکتر شدن باید بیست و دو سه سال درس بخونیم اما تو مجلس هر دوره نمایندگی رو یه مدرک حساب میکنند... گفتیم اینجوری اگر بتونیم 4 دوره نماینده بشیم دکتریمون رو گرفتیم آقا!
س: عجب... ولی خب برای ورود به مجلس باید فوق لیسانس داشته باشی... لااقل برو فوق لیسانست رو بگیر بعد بیا.
ج: آقا اجازه... راست میگید؟ یعنی حتی نماینده شورای شهر یا شورایاری محله بودن هم فایده نداره؟ ما خودمون عضو شورای مدرسه هم بودیم، نمیشه حالا به این خاطر حداقل نمره جغرافیمون رو بیست بدن؟!
ثبت نام کننده سوم:
س: ببخشید آقا... میشه خودتون رو معرفی کنید و بگید هدفتون از نامزد مجلس شدن چیه؟
ج: بله. با عرض سلام خدمت همه فرهیختگان و مردم غیور. بنده مسعود برادرزن پور هستم، دانشجوی حسابداری و اومدم تا اگر ممکن باشه کمی دستم تند بشه و در کارم پیشرفت کنم.
س: متوجه نمیشم... دستتون تند بشه؟ یعنی چی؟
ج: عرض میکنم، ببینید همانطور که مستحضرید در حسابداری کار مهم رسیدگی به حساب و کتابهای مالی و جمع و تفریق است. بنده دیدم برخی نمایندگان مجلس در این کار تبحر ویژه ای دارند گفتم بیایم تا شاید کمال همنشین در من هم اثر کند و دستم تند شود.
س: سر در نمیارم!
ج: ببینید نمایندگان مجلس نشان دادند که در یک صبح تا ظهر میتوانند قضیه 250000000000000 (راهنمایی: لازم نیست بشمارید، 13 تا صفر دارد!) تومان سرمایه دانشگاه آزاد را رسیدگی کنند، آقا واقعا دستشان تند است ها! مخصوصا که نشان داده اند آدم های اهل دقتی هم هستند و در طرح هایی مثل طرح نظارت بر نمایندگان 15 ماه دقت می کنند!
س: البته شاید آتیششون تند باشه نه دستشان؟
ج: اون رو دیگه من نمیدونم، از آتش نشان ها بپرسید!
ثبت نام کننده چهارم
س: ببخشید داداش... از این ورا؟ شما هم اومدید ثبت نام؟!
ج: چی؟ شوما کی باشی؟
س: بنده خبرنگار هستم.
ج: خب باش... بنده سیامک اطهری هستم. راستش من یه خورده دلم گرفته بود گفتم بیام اینجا یه داد و بیدادی کنم دلم وا شه!
س: فکر میکنم اشتباه اومدید، اینجا مجلسه قربان باید رعایت کنید یه مسائلی رو.
ج: مراعات کنم؟ چی چی رو مراعات کنم؟ من خودم تو رادیو شنیدیم که یکی از نماینده ها به یکی دیگه گفت: «خفه شو... بتمرگ... پف...»
س: اِ... آقا رعایت کنید تو رو خدا، هنوز که نرفتید تو مجلس! تازه اونجا هم اگر فامیل مامیل کسی باشی کارت ندارند وگرنه مگه ندیدی سر قضیه رییس سازمان هدفمندی چقدر غیرتی شدن و از شان مجلس دفاع کردند!
ج: نه بابا... بگو به خدا! خوب شد نرفتیم اون تو ها!