رئیس جمهور روحانی و رییسجمهور اوباما دقایقی چند (آخرش چند؟!) با یکدیگر بصورت تلفنی گفتگو کردند. طبق خبرهای موثق بعد از این دیدار صرافیهای لاس وگاس، لسآنجلس، میشیگان و حتی آلکاتراز مملو از آمریکاییهایی است که برای خرید ریال به آنها هجوم آوردهاند. حتی گفته میشود وزیر اقتصاد آمریکا گفته که مردم سرمایههایشان را از بخش مسکن خارج کرده و به بازار ارز منتقل کردهاند. یعنی تا این حد دلار داره میاد پایین!
اما در همین بازار خودمان هم ظاهراً بازار ارز تکانی خورده است و تا این لحظه دلار دویست تومان کشیده پایین. شاهدان عینی گزارش دادهاند که اگر صد تومان دیگر هم بکشد پایین قول میدهند قضیه هواپیمای مسافربری و ناو وینست را هم فراموش کنند!
برای تحلیل واکنش بازار ارز نسبت به این گفتگو ابتدا بخشی از گفتگو را با هم خوانده و سپس به میکروتحلیل آن میپردازیم. طبیعتا برای اینکه مشخص نشود چه کسی زنگ زده بوده، مکالمه از میانههای گفتگو شرح داده شده است.
اوباما: چطوری حسن جون؟
مقام ایرانی: قربونت برم باراک.
اوباما: ای بابا... تو دیگه بهم بگو حسین. اینجوری راحت ترم.
مقام ایرانی: چشم عزیزم. تو خوبی حسین؟
اوباما: با تو حرف میزنم بهتر هم میشم!
مقام ایرانی: ای جوووووون. فدات بشم.
اوباما: میگما... خیلی خوشحالم بالاخره تونستیم با هم حرف بزنیم. اگه بدون صحبت نیویورک رو ترک میکردی ازت ناراحت میشدم.
مقام ایرانی: روم سیاه... مجبور بودم بخاطر گروههای فشار بذارم دقیقه نود.
اوباما: میگم حالا کی همدیگه رو ببینیم؟
مقام ایرانی: نباید عجله کنیم. بذار ببینیم بابت همین گفتگو چه واکنشی نشون میدن.
اوباما: تو رو خدا نگو؛ دلم ریش میشه. نکنه اتفاق بدی برات بیفته؟ اگه طوریت بشه من خودم رو نمیبخشم!
مقام ایرانی: به دلت بد راه نده... بچهها حواسشون به همه چیز هست.
اوباما: میگم بالاخره این سوریه رو چکار میکنی؟
مقام ایرانی: چه میدونم والّا... میدونی؟ این قضیه خیلی هم دست من نیست. حالا یه کاری برات میکنم.
اوباما: خدا خیرت بده، بدجور تو گل گیر کردم.
مقام ایرانی: درت میارم باراک جون.
اوباما: بازم که گفتی باراک! اینطوری فکر میکنم دوستم نداری ها!
مقام ایرانی: از دهنم در رفت حسین. به دل نگیر. کاری نداری؟
اوباما: تو قطع کن.
مقام ایرانی: نه... تو قطع کن.
اوباما: تو قطع کن دیگه!
مقام ایرانی: اصلا یک دو سه میگیم با هم قطع میکنیم!
مقام ایرانی و اوباما: یک.. دو.. سه...
راهنمای جدول
+: افزایش
-: کاهش
O: بازار در انتظار
J: بازار میخندد
عبارت |
تغییر قیمت(تومان) |
چطوری حسن جون؟
|
+23 |
قربونت برم
|
+31 |
اینجوری راحت ترم
|
+2 |
عزیزم
|
+12 |
با تو حرف میزنم بهتر هم میشم!
|
+52 |
ای جوووووون. فدات بشم
|
+124 |
ازت ناراحت میشدم
|
-86 |
گروههای فشار
|
-186 |
کی همدیگه رو ببینیم؟
|
O |
نباید عجله کنیم
|
O |
دلم ریش میشه
|
-15 |
نکنه اتفاق بدی برات بیفته
|
O |
اگه طوریت بشه من خودم رو نمیبخشم
|
-75 |
بچهها حواسشون به همه چیز هست
|
J |
میگم بالاخره این سوریه رو چکار میکنی؟
|
O |
این قضیه خیلی هم دست من نیست
|
-47 |
|
|
حالا یه کاری برات میکنم
|
+115 |
خدا خیرت بده
|
+2 |
بدجور تو گل گیر کردم
|
-16 |
درت میارم باراک جون
|
+28 |
اینطوری فکر میکنم دوستم نداری ها!
|
-17 |
به دل نگیر
|
+53 |
اصلا یک دو سه میگیم با هم قطع میکنیم!
|
J OJ OJ |
مجموع |
-0- |
یک عدد خودروی معتدل ایرانی، ساخت شرکت تدبیر پردازان معتدل شمالی، با شرایط مناسب به فروش میرفته بود!
مدل: مدل با کلاس و لوکس، سری یازدهم، تیر ماه 92
وضعیت رنگ و تصادف: هفت رنگ، بدون هیچ تصادف و ضربه خوردگی، فقط سال 88 تو مراحل ساخت، چند تا خش سطحی برداشته است.
مصرف سوخت: مطابق با استاندارد استاد اویل و کرسنت، با نمایندگی بیژن بی زنگ.
کارکرد: کلا خوب کار می کنه، چه تو جاده های داخلی و چه خارجی، اصلا با هر شرایطی سازگاری و اعتدال داره. خدا خیرش بده!
اتاق: همه صندلی ها با روکش چرم، خوش استیل و نرم، تو دوزی شده، بسیار خوش نشین تر از مدل های قبلی(نهم و دهم).
خدمات پس از فروش: در تهران، شورای شهر و احتمالا شهرداری، خدمات پس از فروش خواهد داد که توسط نمایندگی هاشم مهدیانی ارائه می شود و در شهرستانها هم به زودی نماینگی های جدید در کلیه استانداری ها و فرمانداری ها نصب خواهند شد.
سوییچ مخفی و ریموت از راه دور: دارد، خوبش را هم دارد، نه اینکه فقط یک کلید به عنوان سوییچ مخفی داشته باشد، یه دسته کلید پر تعداد دارد که می توانید به همهی دوستان قدیمی بدهیدش. ریموت از راه دور هم دارد و اصلا معلوم نیست از کجا ماشین کنترل می شود. هر جور که مصلحت را تشخیص دادید میتوانید کنترل از راه دور کنید. در ضمن چیزی به نام دزدگیر به هیچ وجه ندارد، چرا که اساسا دزدی به سمت این ماشین نمی آید.
زاپاس: تا دلتان بخواهد زاپاس داریم، هر کدام تایید صلاحیت نشود دو تای دیگر به جایش می دهیم.
ضبط و باند: قرار است همه انواع فرمت ها را آزادانه پخش کند.
بیمه: بیمه شخص ثالث و رابع و خامس دارد،آن هم بیمه مورد تایید مجلس شورای اسلامی، با تخفیف ویژه اونم بد جوری ویژه! البته نوش جان، گوشت بشه به تن ماشین.
فرمان و سیستم ترمز: فرمان تمام ABS با ترمز هیدرولیک!
نوع دنده: یک دنده دارد و آن هم اتوماتیک است.
البته این خودرو فروشی نیست، فقط گفتیم بدانید همچین خودروی خفنی در بازار وجود دارد!
البته شما این را بگذارید پای تواضع ایشان، وگرنه ایشان کجا، دندانه کلید شدن کجا؟! ایشان بقدری در جریان اصلاحات آدم تاثیرگذاری هستند که تا حالا به تنهایی کلی درباره خیانتهای این جریان به کشور و انقلاب اعتراف کردهاند! حالا انصاف است شخصیتی با چنین سابقهای فقط دندانه باشد؟
البته چون خود آقای حجاریان در گفتگو با روزنامه بهار گفتهاند «حاضریم دندانه کلید ایشان باشیم»، دیگر ما دستمان بسته است. خوب شاید خودشان دندانه دوست دارند وگرنه به ما بود حداقل ایشان را بعنوان جاسوییچی استفاده میکردیم!
علی ای حال و با توجه به این فرمایش جناب حجاریان، بد نیست حدس بزنیم کلید جناب روحانی چه چیزهایی دیگری هم نیاز دارد تا سایر دوستان اصلاحطلب هم از بیکاری دربیایند و بعد از دندانه شدن آقای حجاریان، به این پستها گمارده شوند.
1
خب هر کلیدی در وهله اول جا کلیدی لازم دارد. یکی از نقشهای جاکلیدی این است که کلیدهای مختلف را کنار هم نگه میدارد. جا کلیدیها هم غالبا حلقههایی دایرهای شکل هستند. اصلا هیچ تا حالا به این فکر کرده بودید که اگر چند تا جا کلیدی را روی هم بگذارید استوانه شکل میگیرد؟! خب برعکس این هم میشود دیگر. یعنی هر جا کلیدی برای خودش یک استوانه کوچک است.
حالا اگر جناب استوانه نمیتوانند نقش جاکلیدی را بازی کنند و محذوریت دارند، میشود از چند استوانه کوچک بعنوان جا کلیدی سود جست. فقط باید هر چند وقت یکبار بهشان مرخصی داد یه تک پا تشریف ببرند دادگاه و برگردند. دادگاه هم که حالا حالاها ادامه خواهد داشت! بعله...
2
کلید بعد از دندانه و جا کلیدی، یک نیاز اساسی دیگر هم دارد. برای هر کلیدی باید سریع یک کلید زاپاس تهیه کرد. بالاخره کار است دیگر، دیدی افتاد و گم شد. حالا چه خاکی به سرمان بریزیم. اصلا ما هیچی، آقای روحانی چکار کنند بدون کلید؟ اصلا آقای روحانی هم هیچی، آقای حجاریان برود دندانه کدام کلید بشود بنده خدا؟!
پس باید هرچه سریعتر برای کلید آقای روحانی زاپاس درست شود. بنابراین از انجا که مهمترین بخش هر کلیدی هم دندانههای ان است، جناب حجاریان لطف کنند و در اولین فرصت سایز خود را بدهند به نزدیکترین کلیدساز تا در اسرع وقت از روی سایز ایشان دندانههای کلید زاپاس طراحی شود.
3
آقاجان اصلاً هر کلیدی کار اصلیاش چیست؟ باز کردن قفل است دیگر. البته آقای روحانی که گفته بودند آمدهاند با کلیدشان قفلهای زندگی مردم را باز کنند؛ خدا خیرشان بدهد. اما بالاخره این دندانه ها هستند که باید در قفل بچرخند دیگر.
حالا اگر آقای روحانی اجازه بدهند افرادی مثل حجاریان دندانههای کلیدشان بشوند(آخی... فکر کن! طرف میخواهد دندانه شود، کار سختی است ها بخدا!) بعید است دیگر این دندانهها در قفل زندگی مردم بچرخند و این قفل را باز کنند. آنوقت است که باید دنبال یک قفل دیگر هم برای کلید گشت.
البته پیدا کردن قفل جدید خیلی هم سخت نیست. اینهمه ضد انقلاب خارج نشین، چند تا فتنه گر داخلی گوگوری مگوری، غارتگر بیت المال و.. بالاخره اینها هم در زندگیشان کلی قفل دارند. آقای حجاریان میتواند در قفلهای آنها بچرخد. بچرخد تا بچرخیم!
آدم یکجوریاش میشود! طرف برای خودش کسی است؛ کلی مردم جمع شدند و بهاش رای دادند، کلی عکس با کت و شلوار دارد! کلی شعار داده به این گندگی. چقدر تحلیل درباره شرایط خطیر خاورمیانه و وضع حقوق شهروندی در منطقه شاخ آفریقا دارد. باور کنید! کلی برای خودش آدم مهمی است. اما همین ایشون دغدغهاش این است که دوران نمایندگیاش که تمام شد هنوز اجازه بدهند از پاویون استفاده کند یا بیاید داخل طرح ترافیک!
باور کردنش سخت است؛ نه؟ هیچ فکر میکردید کار 21 نفر از نمایندگان مجلس شورای اسلامی به اینجا بکشد؟ باز صد رحمت به آن طرح حقوق مادامالعمر؛ هزار آفرین به گلایهتان از کم بودن 100 میلیون هزینه مصوب برای رهن خانه نمایندگان! لااقل اگر میخواهید دغدغه معیشت داشته باشید، دغدغههای گنده گنده داشته باشید. آدم دوست دارد اگر نمایندهاش فقط به فکر رفاه حال خودش هم هست، باز آدم با عزت نفسی باشد. واقعا یعنی انقدر دوست دارید هی از پاوین رد بشوید؟!
دارم طرح 21 نفر از نمایندگان مجلس برای «استمرار حقوق مکتسبه غیرمالی نمایندگان» را میگویم. 21 نفر از عصاره فضائل ملت(جان من بروید اسامیشان را بخوانید اینها را بشناسید) طرحی داده بودند تا بر اساس آن برخی حقوق غیر مالی نمایندگان مثل استفاده از پاویون، مجوز طرح ترافیک، حمل سلاح، پاسپورت سیاسی و... همچنان بعد از دوره نمایندگی برای نماینده محفوظ باشد. دلیلشان هم این بوده که اگر بده چرا در برخی کشورها اینطور هست؟!
البته گویا این طرح انقدر سخیف بوده که در همان مرحله وصول با مخالفتهایی روبرو شده و حتما به نتیجه نمیرسد اما از آنجا که اگرچه این طرح تصویب نشد اما آن نمایندگان همچنان نماینده هستند، در زیر برخی حقوق غیر مالی مکتسبه دیگر به نمایندگان پیشنهاد میشود. این نمایندگان میتوانند در راستای رفع دغدغههای بحق خود این موارد را در طرحهای بعدی استفاده کنند.
1. حق استفاده بدون نوبت از سرویس بهداشتی عمومی در اماکن مختلف!
2. حق سوار شدن سه نسل بعد از نمایندگان به تاب و سرسره بدون رعایت نوبت.
تبصره: فرزندان بلافصل نمایندگان میتوانند علاوه بر سوار شدن بدون نوبت، به سایر کودکان زبان درازی هم بکنند!
3. حق ایستادن روی خطوط عابر پیاده پشت چراغ قرمز.
4. حق بوق زدن روبروی بیمارستانها.
5. حق بیرون بردن سر از پنجره خودرو و جیغ بنفش کشیدن در تونلها!
6. حق خرید نان بربری خاشخاشی با قیمت نان بربری ساده!
تبصره 1: نمایندگان میتوانند هنگام حضور در نانوایی و تا نان از تنور در بیاید، نوک انگشت سبابه را با آب دهان خیس کرده و روی خاشخاشهای روی میز زده و تناول بکنند.
تبصره 2: هر کدام از حاضران در نانوایی که به این نماینده با نگاه تحقیرآمیز بنگرد به یک تا سه سال کار اجباری در جزیره سیری محکوم میشود!
7. حق جواب سلام ندادن به مردم مستضعف پابرهنه(صاحبان سابق انقلاب).
تبصره: اگر طرف خیلی مستضعف بود نمایندگان میتوانن از عباراتی مثل ایششششه استفاده کرده، بینی خود را گرفته و سریع از محل دور شوند.
8. حق سوا کردن میوههای خوب و رسیده در همه میوه فروشیها.
9. حق اعلام نام نماینده از بلندگوی، فرودگاه، ترمینال، ایستگاه راه آهن و... هنگام ورود نماینده به آنجا.
تبصره: هنگام شنیدن نام نماینده همه مردم موظف هستند بلند شده و به احترام او بیاستند تا فرزند نماینده به داشتن چنین پدر محترمی افتخار کند!
10. حق نشستن کنار پنجره هواپیما در پروازهای داخلی.
تبصره: برای اجرا شدن هرچه سریعتر این بند در پروازهای خارجی شایسته است دولت محترم اعتدال، زمینه تعامل با همه کشورهای متخاصم را فراهم کند!
(توضیح ضروری: در این متن همه کرمها را کِرِم بخوانید و نه کِرم یا کَرَم یا هر چیز دیگه.)
خبرنگار: خودتان را معرفی کنید.
حلزون: بنده حلزون هستم، هفت ساله، از حومه تهران.
خبرنگار: شما رو به چه جرمی گرفتند؟
حلزون: راستش بنده در حال کشیدن خودم به سختی بر روی خاک بودم که بازداشت شدم. گویا دلیل بازداشتم هم تقلبی بودن «کرم حلزون» تبلیغی در صدا و سیماست.
خبرنگار: شما چه دخالتی در ساخت، تبلیغ و توزیع این کرمها داشتید؟
حلزون: راستش بنده هم خودم خیلی نمیدونم نقش من این وسط چیه. اما خب ظاهرا مدیران شرکت رو که نمیشه مواخذه کرد چون باعث فرار سرمایه گذاری از کشور میشه؛ مسئولان بهداشت کشور هم که موقعیت حساسی دارند و صلاح نیست باهاشون برخورد بشه؛ مدیران صدا و سیما هم که هیچ؛ با این وضعیت خود بنده هم پیشنهاد بازداشتم رو تنها راه موجود میدونم و از این بابت خیلی ممنونم!
خبرنگار: حالا اتهماتون بطور مشخص چیه؟
حلزون: با توجه به اینکه ظاهراً در این کرمها اصلاً از عصاره حلزون استفاده نشده، من متهم هستم که چرا عصاره ترشحات خودم رو احتکار کرده و در اختیار تولیدکنندگان این کرم قرار ندادهام!
خبرنگار: واقعاً؟ خب جداً شما اونهمه ترشحات رو میخواستید چی کار؟ چرا از توزیع آنها دریغ کردید؟!
حلزون: ببین عزیزم! من شما رو به دقت در تفاوتهای فیل و حلزون توصیه میکنم!
خبرنگار: ببخشید متوجه نشدم!
حلزون: من حلزون هستم نه فیل! کلا مساحت زیر شکم بنده که با زمین تماس داره، یک و نیم سانتیمتر مربعه. اگر تمام 24 ساعت روز رو هم راه بروم و حتی با سرعت یوزپلنگ بدوم، باز هم مگه ترشحاتم به انداه چند قوطی کرم میشه؟!
خبرنگار: عجب!
حلزون: بله... برخی افراد بنده رو با بشکه ترشحات حلزون اشتباه گرفتهاند! اگر اجداد بنده هم به همراه خانوادههاشون در برنامه دویدن فوق الذکر مشارکت میکردند بعید است به اندازهای که این افراد تبلیغ کردند، ترشحات حلزون آماده میشد!
خبرنگار: بنابراین شما خودتون رو مقصر نمیدونید؟
حلزون: والّا چه عرض کنم! به هر حال ظاهراً این وسط فقط ما قابل مقصر دونستن هستیم.
خبرنگار: در پایان اگر صحبتی دارید بفرمایید.
حلزون: بله... من یک توصیه دارم و یک سوال. بنده در ابتدا توصیهای دارم به همنوعان خودم و اون اینکه سعی کنید یک دستمال دستتان گرفته و از هر جا که رد میشید رد ترشحاتتون رو پاک کنید تا سوءاستفادهکنندگان تهییج و ترغیب به سوءاستفاده از شما نشوند!
خبرنگار: و اما سوال؟
حلزون: و در پایان سوالی دارم از مسئولان. آقایان مسئول! آیا اگر این شرکت بجای «کرم حلزون»، مثلاً «کرم سوسمار» یا «کرم مار بوآ» تولید کرده بود، باز هم میرفتند بجای مقصر اصلی، یه سوسمار یا مار بوآ رو بگیرند و همه کاسه کوزهها رو سر اون بشکنند؟ حالا چون ما حلزونها فقط ترشحات داریم، نه دندون و نیش، این حقمونه؟! حالا باز جای شکرش باقیه ما یه صدف داریم. اگر طرف «کرم سوسک» درست کرده بود که همون دم در یه دمپایی میکوبیدن تو سر یه سوسک و تموم!